
«لری کراون» (تام هنکس) کارمند وظیفه شناسی است که از احترام زیادی در بین همکارانش برخوردار می باشد. اما در یک روز لری را در دفتر مدیریت می خواهند و در آنجا به او می گویند که علی رغم اینکه او یکی از بهترین کارمندان شرکت است، به دلیل فقدان مدرک دانشگاهی مجبور هستند تا او را بیرون کنند. او تصمیم می گیرد تا به دانشگاه برود تا بتواند از این طریق به مدارج بالاتر دست پیدا کند و شغل بهتری برای خود دست و پا کند. لری بعد از نام نویسی در دانشگاه به سر کلاس های درس می رود و در آنجا با استادی به نام «مرسدس» (جولیا رابرتز) آشنا می شود...

کاتالیا هنگامی که سن کمی داشت پدر و مادرش در یک حمله ی خشونت بار به خانه اشان در کلمبیا کشته می شوند و او نزد عمویش بزرگ می شود. عموی کاتالیا به او یاد می دهد که چگونه یک آدمکش سنگدل و بدون ترحم باشد.حالا دخترک کوچک تبدیل به زنی مزدور و آدمکش می شود که در ازای دریافت پول افراد را می کشد. در آخرین ماموریتش او به سرنخی می رسد که میتواند او را به کسی که دستور قتل پدر و مادرش را داده برساند و به این وسیله انتقامی که سال ها منتظر گرفتنش بود را بگیرد

فیلم روایت گر ۲ داستان جداگانه است؛ داستان اول مربوط به دختری به نام «جاستین» (کریستن دانست) است که در شُرف یک مراسم عروسی بسیار مجلل با مرد مورد علاقه اش، «مایکل» (الکساندر اسکارگارد) قرار دارد. جاستین بعد از عروسی، دچار نوعی افسردگی شدید می شود که به سبب آن، وی تمام اتفاقات پیرامونش را بد تعبیر می کند و به خصوص رابطه ناخوشایندی را با خواهرش آغاز می کند، این در حالی است که یک سیاره به نام «مالاخولیا» در حال نزدیک شدن به زمین است و این یعنی پایان دنیا. داستان دوم مربوط به خواهر جاستین به نام «کلیر» (شارلوت گاینزبرگ) و همسرش «جان» (کیفر ساترلند) است. جان ستاره شناسی است که پی برده سیاره مالاخولیا در حال نزدیک شدن به زمین می باشد...