
در درون یک سفینه ی فضایی دو فضانورد در اتاقی از خواب بیدار می شوند، در حالی که هیچ چیز را به خاطر نمی آورند. آنها برای پیدا کردن آنچه رخ داده است شروع به جستجو در فضا پیما می کنند. کم کم آنها متوجه می شوند که باید اتفاق وحشتناکی رخ داده باشد زیرا جسدهایی متلاشی شده پیدا می کنند و متوجه می شوند که در سفینه تنها نیستند و موجودی ناشناس نیز با آنها همراه است...

کیت و جان پس از اینکه فرزندشان قبل از تولد به شکل ناگهانی سقط میشود بسیار غمگین و متاثر میشوند. این زوج تصمیم میگیرند تا برای خارج شدن از این شرایط بحرانی کودکی را به فرزند خواندگی بپذیرند. سپس آنها در یتیم خانه ای شدیدا مجذوب به دختری یه نام اِسِر میشوند. تقریبا از همان اوایل که آنها دخترک را به خانه شان می آورند، متوجه میشوند که اتفاقاتی عجیب غریبی در حال رخ دادن است و این اتفاقات باعث میشود که کیت فکر کند که اسر ایرادی دارد، این دخترک که شبیه فرشته هاست آنچه که به چشم می آید نیست...

ویلو با جنگلی که از عمهبزرگش آلوینا به ارث برده، چه باید بکند؟ آلوینا علاوه بر جنگل، خانهای کوچک و کج و مهمتر از همه، دانش جادوگریاش را نیز برای ویلو به یادگار گذاشته است. اما آیا ویلو واقعاً حاضر است این میراث و تمام تبعات آن را بپذیرد؟ از این گذشته، او باید سه دختر را که آنها نیز موهبت جادوگری دارند، پیدا کرده و نجات دهد...

داستان یک خانواده در تلاش برای برای زنده ماندن در جهان وحشت زده از گونه های باستانی و مرگبار است که چندین دهه در تاریکی زمین در یک غار زیرزمینی گسترده پرورش یافته اند، و تنها با شنوایی حساس خود، طعمه را شکار می کنند و همهی مردم برای دوری از این موجودات و زنده ماندن، مجبور هستند که صدایی ایجاد نکنند، صحبت نکنند و آنقدر آهسته جابجا شوند که این موجودات متوجه حضورشان نشوند و...