چهار تبهکار خرده پا در کپنهاگن،رئیس خود را فریب می دهند،آنها چهار میلیون کرونی را که قرار بود به او تحویل دهند برای خود بر می دارند.آنها در حال فرار به بارسلونا مجبور می شوند هفته ها در یک کلبه مخروبه مخفی شوند.به آرامی،یکی پس از دیگری آنها متوجه می شوند که دوست دارند آنجا مانده و یک زندگی جدید را آغاز کنند...
جاسوس سابق، گای منلی، مامور می‌شود تا برادر رئیس سابقش را به قتل برساند تا از رسیدن او به مقام شهرداری و کسب قدرت جهانی جلوگیری کند.
در روستایی در ایسلند، یک زوج بدون فرزند، نوزادی عجیب و غیر طبیعی را در انبار گوسفندان خود کشف می کنند. آنها تصمیم می گیرند او را به عنوان فرزندشان بزرگ کنند، اما نیروهای شوم مصمم هستند که این موجود را به بیابانی که او را به دنیا آورده بازگردانند...
چهار آدم ناجور ناگهان از طریق درگاهی اسرارآمیز به سرزمینی عجیب و مکعبی کشیده می‌شوند که با نیروی تخیل زنده است. برای بازگشت به خانه، آنها باید بر این دنیا مسلط شوند و در سفری با یک استاد سازنده‌ی عجیب و غریب همکاری کنند...
داستان، الویرا را دنبال می‌کند که در سرزمینی که زیبایی برترین ارزش است، با خواهر ناتنیِ بسیار زیبایش به نبرد می‌پردازد. او در این رقابت بی‌رحمانه برای رسیدن به کمال ظاهری، برای جلب توجه شاهزاده دست به اقدامات خشونت‌آمیز می‌زند.
وقتی یک مجری تلویزیونی سوئدی شوهرش را در مورد اتهامی مورد بازخواست قرار می دهد، زندگی اش زیر و رو می شود. فرار او از این ماجرا، منجر به شکل گیری داستان پیچیده ای از دروغ و تردید می شود.
بعد از اینکه یک مه کشنده بیشتر بشریت را نابود کرد، یک سازمان مرموز تلاش می‌کند تا آنچه از نوع بشر باقی مانده است را نجات دهد.
«بس» (واتسن) زن ساده اي است که با «يان» (اسکار سگارد)، کارگر خشن و در عين حال رقيق القلب و غم خوار يک سکوي نفت حفاري دريايي ازدواج مي کند. براي مدت کوتاهي اين زوج زندگي سر خوشانه و آرامي دارند اما خيلي زود حادثه اي غيرمترقبه «يان» را از گردن به پايين فلج مي کند. حالا «بس» به درگاه خداوند دعا مي کند تا سلامت شوهرش را بازگرداند و براي اين منظور حاضر است هر چه دارد فدا کند.
دو خواهر مذهبی پس از دیدن یک الهام، آپارتمانی می‌خرند و با فروشنده‌ای مواجه می‌شوند که عیناً شبیه خواهر خودکشی کرده‌شان در سی سال قبل است.