
آلمان، سال ۱۹۴۵، با پايان جنگ جهاني دوم، «لئوپولد کسلر» (بار)، جوان آلماني تبار، از امريکا به زادگاه اجدادي خود باز مي گردد. عموي «لئو» (ياگارت)، او را به عنوان مأمور قطار به کار مي گمارد و خيلي زود «لئو» با «کاتارينا» (سوکووا)، دختر رئيس راه آهن، آشنا مي شود و ازدواج مي کند. در حالي که پس از چندي نازي هاي متعصب، که کماکان به خرابکاري ادامه مي دهند، از «لئو» مي خواهند تا با جاسازي بمبي در قطار، آن را منفجر کند...

پاریس، آینده ای نزدیک. "مارک" و "هانس" سارقان سالخورده به زنی آمریکایی بدهکار هستند و تنها دو هفته برای پرداخت آن زمان دارند. آنها نقشه سرقت یک سرم جدید را دارند، اما برای اینکار به کسی با دستان سریع و ماهر نیاز دارند. آنها "آلکس" جوانی که با "لیز" دوست دختر شانزده ساله خود به هم زده را استخدام می کنند و...

پرووانس ، دهه ی ۱۹۲۰٫ «اوگولن سوبیران» (اوتوی) ، از خدمت نظام به روستای زادگاهش بر می گردد و با تنها قوم و خویشش ، «عمو سزار» معروف به «لو پاپت» (مونتان) نقشه هایی برای کسب و کار پر رونق پرورش گل می پرورانند. آنان برای تأمین آب به چشمه ای نیاز دارند که متعلق به «پیک – بوفیگ» (شامپل) است که خیال فروختنش را ندارد …