استفانی، دانشجویی که از یک کابوس خشونت آمیز تکراری رنج می برد، به خانه برمی گردد تا تنها کسی را که ممکن است بتواند این چرخه را بشکند و خانواده اش را از مرگ وحشتناکی که ناگزیر در انتظار همه آنهاست، نجات دهد، پیدا کند.
خبرنگارى الكلى به نام « چاك » ( داگلاس ) ، در آلبيوكركى نيومكزيكو كار مىكند و انتظار فرصتى را مىكشد تا موفقيت گذشتهى خود را بار ديگر بازيابد . خيلى زود مردى ( بنديكت ) در غارى گرفتار مىآيد و « چاك » متوجه مىشود كه فرصت مورد نظرش را به دست آورده است ...
«الن ایم» (لین)، ستاره ی موسیقی راک اندرول، برای اجرای کنسرتی به شهر زادگاهش بر می گردد. در حین اجرای کنسرت، یک گروه موتورسوار تبهکار «الن» را می ربایند و حالا از «تام کودی» (پار)، محبوب قدیمی «الن» درخواست کمک می شود.
« ماكس كيدى » ( ميچم )، بيمار روانى، پس از شش سال حبس به جرم هتك حرمت و ضرب و شتم، آزاد مىشود. او در فكر انتقام از « سام بودن » ( پك )، وكيل محترمى است كه در دادگاه عليه او شهادت داده بود...