
داستان یک خانواده در تلاش برای برای زنده ماندن در جهان وحشت زده از گونه های باستانی و مرگبار است که چندین دهه در تاریکی زمین در یک غار زیرزمینی گسترده پرورش یافته اند، و تنها با شنوایی حساس خود، طعمه را شکار می کنند و همهی مردم برای دوری از این موجودات و زنده ماندن، مجبور هستند که صدایی ایجاد نکنند، صحبت نکنند و آنقدر آهسته جابجا شوند که این موجودات متوجه حضورشان نشوند و...

شخصیت اصلی داستان، پزشک خوشگذرانی به اسم توماس (با بازی دانیل دی لوییس) است. توماس علاقه زیادی به جنس مخالف دارد و می توان او را به نوعی هوسباز دانست. شخصیت دیگری که با او آشنا می شویم معشوقه توماس نقاشی به نام سابینا است(با بازی لنا اولین) که به نوعی روشنفکر هم هست. توماس به طور تصادفی در شهری کوچک با ترزا (ژولیت بینوش) آشنا می شود و بعد از مدتی زندگی با هم، ازدواج می کنند. باقی داستان به بازگویی زندگی این زوج می پردازد که مجبورند پس از اشغال چک اسلواکی به سوییس پناه ببرند و بعد از مدتی هم بخاطر ناهمگونی های فرهنگی، به کشور اشغال شده شان باز گردند. شخصیت کمرنگ تری هم در فیلم هست: استاد دانشگاهی که عاشق سابینا ست.