یک مدافع لوس آنجلس که به طور تصادفی قبل از مرگش توسط فرشته ای بیش از حد عصبانی از بدنش خارج شده بود ، در بدن یک میلیونر به تازگی کشته شده به زندگی باز می گردد.
«چارلز فارمر» (تورنتن) که آرزو داشته فضانورد شود، پس از مرگ پدرش به ناچار اداره ي مزرعه ي خانوادگي را به عهده مي گيرد. اما او عشق خود را رها نمي کند و مي کوشد تا موشکي بسازد و با آن به فضا برود...
سفير جمهوري ميراندا در امريکماي جنوبي (ري)، هم راه آقا (فرانکور) و خانم «ته ونو» (سيريگ) و خواهر «خانم ته ونو»، «فلورانس» (اوژيه)، براي شام وارد خانه ي «آقاي سنشال»(کاسل)مي شوند.اما از«خانم سنشال» (اودران) مي شنوند که يک روز زودتر رسيده اند...
پرووانس، دهه ي ۱۹۳۰. «اوگولن سوبيران» (اوتوي) به کمک توطئه اي که با عمويش، «سزار» (مونتان) طرح کرده بود، در کسب و کار پرورش گل به موفقيت رسيده است. او دل باخته ي «مانون» (بئار)، دختر «ژان دو فلورت»، (مزرعه داري که طي اين توطئه به خاک سياه نشست و مرد) شده است.
اوايل قرن بيستم «جان ريد» (بيتي)، روزنامه نگاري راديکال، رابطه اي پرفراز و نشيب با نويسنده اي به نام «لوييز برايانت» (کيتن) دارد.«ريد»، هم چنين با گروهي از شخصيت هاي سرشناس معاصر خود برخوردها و رفت و آمدهايي داشته است.