با سلام در روزگاری که زرق و برق سینمای مدرن و لذت بصری بر تمام مسایل سینما سایه انداخته این سریال اگر نگیم منحصر بقرد که استثناست. اگربدنبال لذت های بصری هستید، اگر بدنبال هیجان از نوع مارولی هستید، اگر بدنبال ۴k ّیا FHD هستید اگر بدنبال دیدن بازگیران جذاب هستید این سریال را نبینید، این سریال برای شما کسالت بار خواهد بود. این سریال وفادار به اصولیست که وقتی سینما از حد سرگرمی خارج و تبدیل به هنر شد پایه گذاری شد. این سریال در مورد انسانیت از ابعاد مختلف و بر محور مذهب است که لایه های عمیق و تو در تویی دارد، سریال در دفاع از مذهب یا رد آن نیست، هیچ پرسش مذهبی شما پاسخ داده نمیشود، اما تجربه شخصی من قرار گرفتن در برابر روح خودم بود. خالق هنرمند اثر با ظرافت و زیبایی و برپایه مذهب شما را بصورت غیر مستقیم با حرف هایی که شاید نتوانید بر زبان بیاورید روبرو میکند. شما د راین سوال می بینید که ترس ها و تردیدها، کفر و ایمان و سوالات و تردیدها زبانی جهانی و بین المللی است. برای دیدن و درک این سریال باید ذهن باز داشت.
1
zaniar00
۸ سال پیش
عالی
5
Ali_A
۸ سال پیش
چرا زيرنويسش هماهنگ نيس من پدرم در اومده هرچي زيرنويس ميگيرم هماهنگ نيس
2
anoosh.photography
۸ سال پیش
چرند محضه
جیف از حتی ۱ مگابایت پهنای باند که آدم حرومه چنین چرندیاتی بکنه!
اصلا تماشاگر پسند نیست.
صرفا کادر بندی هایی که در فیلمبرداری بکار گرفته شده کلاسیک و خاص هست و البته دیگه مرسوم نیست!
7
hamedheydari
۸ سال پیش
من این سریال رو دوسال پیش دیدم دوستان . خیلی آموزندست .
1
mt1374
۸ سال پیش
ایول همین دو سه روز رفتم ببینم دیدم کیفیتش داغونه پشیمون شده بودم
4
pure.girl27
۸ سال پیش
ممنون بابت کیفیت نسبتا بهتر این شاهکار حیف بود با اون کیفیت پایین
2
pedramghavami2
۸ سال پیش
تیانی جان ده فرمان مال توراته نه انجیل
18
mrv00799
۹ سال پیش
نقد فیلم ده فرمان (قسمت اول):: هدف علم این نیست که در را به سوی دانش بی نهایت باز کند. بلکه این است که خطاهای بی نهایت را محدود کند. برتولدبرشت من یهوه، خدای تو هستم. هیچ چیز را جز من خدای خودت مگردان و بر چیزی جز من تعظیم مکن. فرمان اول - تورات
************** خلاصه داستان: قسمت اول ده فرمان درباره مردی به نام کریستف و فرزندش پاول است.کریستف برنامه نویس و استاد رشته کامپیوتر است و فرزندش را نیز مانند خودش با علوم کامپیوتر آشنا میکند. پاول نیز بسیار باهوش و مستعد در این زمینه است. یک روز زمستان پاول میخواهد روی دریاچه پاتیناژ بازی کند و پدرش برای محاسبه قطر و مقاومت یخ برنامه ای می نویسد که به آنها اطمینان میدهد یخ تا سه برابر وزن پاول را تحمل میکند. اما زمانیکه پاول برای پاتیناژ روی دریاچه میرود یخ میشکند و در آب غرق میشود.فیلم بیشتر شبیه یکی از قسمت های سریال شاید برای شما هم اتفاق بیافتد است! کریستف به خدا باور ندارد. در صحنه ای که پاول از پدرش درباره بعد از مرگ میپرسد مشخص است که او کاملا یک ماتریالیست است. از طرفی او به شدت به کامپیوتر و محاسباتش ایمان دارد. او حتی با کامپیوتر شخصی خودش در خانه حرف میزند و در صحنه ای کامپیوتر نیز جواب او را میدهد. در زمانی که این فیلم ساخته شده، کامپیوتر نهایت علم زمان بوده و میتوان آنرا نماد علم تصور کرد. بر اساس فرمان اول، یهوه به مخاطب خودش میگوید که تنها خدا، اوست و جز او کسی را نباید پرستید و بر اساس داستان فیلم کریستف که جای خدا، مظهر علم را میپرستد با دست خودش فرزندش را به قربانگاه میفرستد. مساله فیلم همان مساله قدیمی نبرد دین با علم است و این نخستین ایرادی است که میتوان به طرح داستان وارد دانست. فرمان اول در مورد پرستش خداوند است نه پذیرفتن دین. فیلم به اشتباه باور به خدا را با باور به دین یکی دانسته است. در صحنه ای که عمه پاول دارد با او صحبت میکند عکس هایی از پاپ واتیکان به پاول نشان داده میشود. همچنین در جای دیگری عمه ایرنا به کریستف زنگ میزند و از او میخواهد که پاول را برای آشنایی با دین به کلیسا ببرد. کاملا واضح است که مساله کیشلوفسکی در این فیلم مساله دین است نه خدا در صورتیکه فرمان اول به هیچ عنوان به پذیرفتن دین امر نمیکند و به پرستش خدایی یگانه اشاره دارد. برای اینکه پاول با خدای یگانه آشنا شود تنها راه، رفتن به کلیسا و انتخاب دین و آشنایی با پاپ نیست. خصوصا که پاپ کاتولیک است و خودش به خدای واحد ایمان ندارد و معتقد به تثلیث است! این هم فارق از تمامی جنایات و فسادی است که در کلیساها جریان داشته و دارد. اما تناقضات فیلم به همینجا ختم نمیشود. شخصیت کریستف یک شخصیت به شدت متناقض است. او مظاهر علم را میپرستد اما در آخر، زمانیکه جسد پاول را از آب دریاچه میگیرند مقصر را خدا میداند و اعتراضش را به مریم مقدس میکند! که در اینجا هم با یک صحنه کلیشه ای از ریخته شدن شمع بر گونه مریم مقدس، که شبیه اشک ریختن اوست، مواجه میشویم! فیلم کریستف را شخصی نشان میدهد که در درونش به خدا ایمان دارد اما از سر لجاجت یا به قول عمه ایرنا در اثر یافتن اعداد و روابط بین آنها خدا را فراموش کرده است. پس کریستف واقعی، آن ماتریالیست علم گرایی که درابتدای فیلم نشان داده شد نیست و بیشتر یک احمق است که میداند خدایی وجود دارد اما بی هیچ دلیلی او را انکار میکند! وجود چنین شخصیتی در فیلم برای کیشلوفسکی لازم است. اگر کریستف یک ماتریالیست علم گرای واقعی باشد هیچگاه اشتباه محاسباتی خودش را گردن مریم مقدس نمی اندازد و لزومی هم ندارد مریم مقدس برایش اشک بریزد. یک علم گرای واقعی با چنین تراژدی بزرگی که برایش رخ داده زندگی اش را وقف این میکند که دستگاهی اختراع کند که بدون خطا قطر و مقاومت یخ را اندازه بگیرد تا این حادثه باز تکرار نشود و خاصیت علم این است. کشتی تایتانیک با صدها مسافرش غرق شد اما دنیا به پایان نرسید. پس از آن تست ضربه برای بدنه کشتی ضروری شد و یکی از خطاهای کشتی سازی رفع شد. کریستف هم اگر یک علم گرای واقعی است باید چنین بیاندیشد نه اینکه تقصیر را گردن نقاشی مریم مقدس بیاندازد! اما کریستف خلق شده توسط کیشلوفسکی اینگونه نیست. علی رغم سخنرانی های عالمانه اش در دانشگاه به هیچ کدام از آن حرفها در درونش معتقد نیست و در اصل یک شخصیت لجباز و گزافه گوست و فیلم هم هیچ علتی از این لجبازی کریستف با خودش نشان نمیدهد. گویی کیشلوفسکی در دنیایی زندگی کرده که در آن بیخدایان تنها مشتی آدم لجباز بوده اند که میدانند خدا وجود دارد اما بی دلیل او را انکار میکنند! اما سوالی که خارج از طرح داستان میتوان عنوان کرد این است که اساسا در رخ دادن این حادثه چه کسی مقصر است؟ کریستف؟ مریم مقدس؟ پاول؟ یا کامپیوتر؟ شاید برای مردم امروز که کامپیوتر بخش لاینفک زندگی شان باشد قضیه واضح است که کامپیوتر نمیتواند مقصر باشد! اما فیلم مقصر را کامپیونرنشان میدهد! کامپیوتر در این فیلم به نوعی نماد شیطان است. خود بخود روشن میشود و پاسخ به حرفهای کریستف میدهد. بعد ازینکه جسد پاول را از دریاچه بیرون می آورند کریستف به خانه میرود و در اینجا شیطانی ترین وجه کامپیوتر را در فیلم میبینیم که باز خودبخود روشن شده و میگوید: من آماده ام فیلم میگوید اگر کریستف به جای کامپیوتر به خدا ایمان داشت پسرش را روی یخ نمیفرستاد. همانطور که پسر همسایه، همبازی پاول، روی یخ نرفت. به ظاهر و به طرز ناشیانه ای این حرف درست به نظر میرسد اما مسئله اینجاست که اصلا نیازی نیست کریستف به جای علم، خدا را ستایش کند. کافی است کریستف به جمله ای که در ابتدای این نقد نوشته شده است (و منطقا هر دانشمندی در حد کریستف این را میداند) باور داشته باشد. یعنی بدون باور به خدا، علم را دارای خطا بداند. جالب است که تناقضات شخصیت کریستف در اینجا هم دیده میشود. کریستف با وجودیکه محاسبات کامپیوتری اش را میکند و به نتیجه میرسد اما باز به کار خودش شک دارد و برای امتحان کردن مقاومت یخ، خودش میرود و با وزن خودش آنرا امتحان میکند. جالبتر آنجاست که دوره گردی را در اطراف دریاچه میبیند که آتش روشن کرده و به همین علت به پاول میگوید که در فاصله ۱۵ متری آن قسمت پاتیناژ بازی کند. محاسبات کریستف به شدت دارای نقص منطقی است. مثلا همینجا معلوم نیست این ۱۵ متر را از کجا می آورد؟! در جاییکه میخواهد مقاومت یخ را محاسبه کند از سازمان هواشناسی دمای امروز، دیروز و پریروز را میگیرد اما نمیپرسد که این دما در چه ساعتی از روز بوده؟! ضمن اینکه این جامعه آماری برای برآورد مقاومت یخ کافی نیست، کریستف باید از هواشناسی پیشبینی دمای فردا را هم مد نظر قرار میداد. علاوه بر اینها در محاسبه مقاومت یخ شوری، سختی و اسیدیته آب هم مهم است که معلوم نیست کریستف چگونه بدون داشتن این پارامترها و فقط با گرفتن دمای هوا خواسته مقاومت یخ را محاسبه کند؟! همه اینها در کنار هم شخصیت کریستف را نه تنها یک دانشمند و علم گرا معرفی نمیکند بلکه بیشتر فردی معرفی میکند که در جهل مرکب فرو رفته و نمیداند که شیوه درست محاسبه مقاومت یخ را نمیداند! برتراندراسل میگوید مهمترین تفاوت علم و دین در این است که علم برپایه مشاهده و آزمایش است اما دین مبتنی بر اعتبار. برای مثال یک مسلمان گوشت خوک نمیخورد چون پیامبرش و کتاب آسمانی اش اینطور گفته است. یک مسلمان هیچگاه گوشت خوک را مورد آزمایش قرار نمیدهد تا اثبات کند مضر است و بعد از خوردن آن اجتناب کند. برای او همینکه پیامبرش چنین گفته دارای اعتبار است. اما یک علم گرا گوشت خوک را آزمایش میکند و در صورت مضر بودن نمیخورد و اعتبارش را از روی آزمایش و مشاهده به دست می آورد. بنابراین کریستف که در شیوه مشاهده و آزمایش خود چنین خطاهای فاحشی را مرتکب میشود به هیچ عنوان علم گرا محسوب نمیشود و تلاش فیلم هم برای علم گرا معرفی کردن او تنها محدود به زمانه خودش است که مردم سر از علوم کامپیوتر در نمی آوردند و هرکسی پشت کامپیوتر مینشست دانشمند محسوب میشد! نکات مثبتی که در فیلم به چشم میخورد استفاده از تعلیق بسیار هنرمندانه در سکانسهای پایانی است که اضطراب کریستف را به خوبی به مخاطب منتقل میکند. همچنین موسیقی فیلم نیز بسیار متناسب با محتوای فیلم است. به بازی بازیگر نقش اول فیلم (بارانوفسکی) نیز به عنوان یکی دیگر از نقاط قوت فیلم میتوان اشاره کرد. اما در نهایت باید این سوال را مطرح کرد که اگر کیشلوفسکی با چنین تفکری امروز زنده بود و میدید که بشر با اتکا به علم، موجود زنده هم شبیه سازی میکند چه عنصری را به جای آن کامپیوتر نفتی مظهر علم قرار میداد؟ اگرچه در سال ساخت این فیلم (۱۹۸۹) نیز علم دیگر اعتنایی به این حد از اعتماد به نفس مذهبیون نداشت و با سرعت سرسام آوری در حال پیشرفت بود.
منبع نوشته ایران کریتیک
8
stingsteveborden8
۹ سال پیش
استفاده از مغالطه توسل به عواطف و احساسات از مصادیق بارز این اثر بود
2
bigbangoooo
۹ سال پیش
قسمت یک سریال یک طرف بقیه سریال یک طرف دیگه، اشک من رو در آورد :(
8
sd.shakib
۹ سال پیش
سریال با زبان لهستانی و کیفیت DVDrip امتیازشم ۱۰ باشه خدایی نمیشه دید!!!
26
1
۹ سال پیش
http://readbook.ir/۲۵۱۱ لينک دانلود کتاب از سريال کامل تر هست و تفاوتهايی دارن/
42
1
۹ سال پیش
این سریال ۱۰ قسمتی یا بهتراست بگوییم این مینی سریال ۱۰ قسمتی؛ در شهر ورشو فیلمبرداری شده و ۱۰ داستان متفاوت از هم را برایتان تعریف میکند.اکثر بازیگران این سریال افراد مشهور آن دورانِ سینمای لهستان هستند ولی دربینشان بازیگران کم آوازه که بعد ها مشهور شدند نیز پیدا میشود. دو تن از بازیگران سریال یعنی Jerzy Stuhr و Zbigniew Zamachowski در فیلم سه رنگ : سفید که همین کیشلوفسکی آن را ساخته حضور داشته اند. شاید سه گانه ی رنگ ها کیشلوفسکی را جهانی کرد ولی سریال او دربردارنده ی خیل عظیمی از پیامهای اخلاقی و بررسی رفتارهای غلط انسانی در طیف جامعه ایست که میتوان ساعت ها درمورد اپیزودهایش به بحث و گفت و گو نشست. کیشلوفسکی بعد از دیدنِ فیلم Ten Commandments محصول ۱۹۵۶ به فکرِ ساخت سریالی بود که با بهره گیری از ۱۰ فرمان الهی بتوان معذلات کشور لهستان را به تصویر کشید و بالاخره موفق شد درسال ۱۹۸۹ سریالش را تکمیل کند و به پرونده ی کاری خود بیفزاید. این کارگردان درابتدا دوست داشت نویسنده باشد و اجازه دهد ۱۰ کارگردانِ مختلف نمایشنامه اش را کارگردانی کنند ولی بعد ها تصمیم گرفت خودش کارگردان باشد ولی از فیلمبردارهای متفاوتی استفاده کند. فیلمبردار های تمام اپیزودها افراد متفاوتی بودند ولی اپیزودهای ۳ و۶ این سریال توسط Piotr Sobocinski فیلمبرداری شده اند.
1
vahid22207
۹ سال پیش
Zir nevis nadare ke
0
azrzkz
۹ سال پیش
بسیار تشکر از اینکه این مینی سریال رو گذاشتین. دست شما درد نکند.
203
djmilad35
۹ سال پیش
شاهکاری از یک نابغه...
بی شک این اثر استاد کیشلوفسکی ریباترین در نوع خودش میباشد، البته از این مرد انتظاری کمتر از این هم نمیرفت. مرد بلامنازع سینمای شرق... کسی که مستندهایش دیدی تازه به جهانیان داد کسی که با سه رنگ در سینمای جهان طرحی نو درانداخت کسی که از جور زمان و حاکمان زخم بر دل داشت کسی شیفته دوربینش بود ولی از شانس کورش امکان پخش آثارش را نداشت...
به یاد بیادماندنی ترین هنرمند لهستان...
16
h_kaizer45
۹ سال پیش
اولین فیلمی که از این کارگردان دیدم همینه و تصمیم گرفتم سینماییهاش رو هم ببینم اما چرا ؟ بعد از مدتها تغییر ذاعقه توسط هالیوود با دیدن این سریال باز به یاد انسانیت و معنویت واقعی افتادم، معنویت و مفاهیمی که به طرز عجیبی از توصیفش عاجزم. بعضی چیزها رو میشه احساس کرد و فهمید اما نمیشه بیانش کرد و این هم از هنر این کارگردانه
0
maker_word
۱۰ سال پیش
salam download nemishe
2
dargaboy
۱۰ سال پیش
مثه بفیه کارای کیشلوفسکی موسیقیش خداس من قسمت چهارمشو خیلی دوس دارم
1
mirzavandsajad
۱۰ سال پیش
واقعا اگر ۱۰۰ بار دیگه هم این سریال رو ببینی باز هم کمه حیف که کیشلوفسکی از دنیا رفت حیف.
0
kamran khaland
۱۰ سال پیش
دان نمیشه
3
m.hadi_abdi
۱۰ سال پیش
حیف این کارگردان بزرگ که مرد
86
saeedmolavi95
۱۱ سال پیش
نظر استاد کوبریک(ره) در مورد مجموعه ده فرمان:بی میل برای صحبت کردن پیرامون کارهای برخی فیلمسازان بزرگ هستم زیرا غالباً می‌بایست آن کارها را کوچک و مختصر کنم. اما در کتاب این فیلمنامه اثر کیشلوفسکی با مشارکت کریستف پیسیویچ، می‌توان به سادگی مشاهده نمود که آن دو بسیار توانا در دراماتیزه کردن نظر خود هستند. بدین طریق آنها در این داستان توانسته‌اند این قدرت را به شنونده دهند تا آنچه در ذهنشان می‌گذرد را کشف کنند. آن دو با مهارت خیره کنندهٔ خویش به گونه‌ای عمل کرده‌اند که هرگز نخواهی دریافت که چگونه نظراتشان پشت هم می‌آیند و متبحرانه قلبت را به اشغال خویش در می‌آورند.
19
saeedmolavi95
۱۱ سال پیش
به این میگن سریال.... مولا کیشلوفسکی....
0
moxtar1983
۱۱ سال پیش
دان نمیشه..اررور میده..لطفا رسیدگی کنید..ممنون
1
kamyar_amirrafiei
۱۱ سال پیش
iman.hamidi ممنون
0
cescjoon
۱۱ سال پیش
بلاخره.
شاید باعث بشه دوباره از اول این شاهکار رو ببینم.
3
ehsan.crowe
۱۱ سال پیش
چ عجب بالاخره ده فرمان کیشلوفسکی رو هم گذاشتید
به اونای که ندیدن بشدت توصیه میکنم ببینن ...
دیدگاه کاربران
دیدگاه خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
یا خدا ..عجب شاهکاری بود
بی شک کیشلوسکی و آثارش شناسنامه سینما هستند...
جادو جادو جادو. چیز دیگه ای نمیتونم بگم
با سلام
در روزگاری که زرق و برق سینمای مدرن و لذت بصری بر تمام مسایل سینما سایه انداخته این سریال اگر نگیم منحصر بقرد که استثناست. اگربدنبال لذت های بصری هستید، اگر بدنبال هیجان از نوع مارولی هستید، اگر بدنبال ۴k ّیا FHD هستید اگر بدنبال دیدن بازگیران جذاب هستید این سریال را نبینید، این سریال برای شما کسالت بار خواهد بود. این سریال وفادار به اصولیست که وقتی سینما از حد سرگرمی خارج و تبدیل به هنر شد پایه گذاری شد. این سریال در مورد انسانیت از ابعاد مختلف و بر محور مذهب است که لایه های عمیق و تو در تویی دارد، سریال در دفاع از مذهب یا رد آن نیست، هیچ پرسش مذهبی شما پاسخ داده نمیشود، اما تجربه شخصی من قرار گرفتن در برابر روح خودم بود. خالق هنرمند اثر با ظرافت و زیبایی و برپایه مذهب شما را بصورت غیر مستقیم با حرف هایی که شاید نتوانید بر زبان بیاورید روبرو میکند. شما د راین سوال می بینید که ترس ها و تردیدها، کفر و ایمان و سوالات و تردیدها زبانی جهانی و بین المللی است. برای دیدن و درک این سریال باید ذهن باز داشت.
عالی
چرا زيرنويسش هماهنگ نيس من پدرم در اومده هرچي زيرنويس ميگيرم هماهنگ نيس
چرند محضه
جیف از حتی ۱ مگابایت پهنای باند که آدم حرومه چنین چرندیاتی بکنه!
اصلا تماشاگر پسند نیست.
صرفا کادر بندی هایی که در فیلمبرداری بکار گرفته شده کلاسیک و خاص هست و البته دیگه مرسوم نیست!
من این سریال رو دوسال پیش دیدم دوستان . خیلی آموزندست .
ایول همین دو سه روز رفتم ببینم دیدم کیفیتش داغونه پشیمون شده بودم
ممنون بابت کیفیت نسبتا بهتر
این شاهکار حیف بود با اون کیفیت پایین
تیانی جان ده فرمان مال توراته نه انجیل
نقد فیلم ده فرمان (قسمت اول)::
هدف علم این نیست که در را به سوی دانش بی نهایت باز کند. بلکه این است که خطاهای بی نهایت را محدود کند. برتولدبرشت من یهوه، خدای تو هستم. هیچ چیز را جز من خدای خودت مگردان و بر چیزی جز من تعظیم مکن. فرمان اول - تورات
**************
خلاصه داستان: قسمت اول ده فرمان درباره مردی به نام کریستف و فرزندش پاول است.کریستف برنامه نویس و استاد رشته کامپیوتر است و فرزندش را نیز مانند خودش با علوم کامپیوتر آشنا میکند. پاول نیز بسیار باهوش و مستعد در این زمینه است. یک روز زمستان پاول میخواهد روی دریاچه پاتیناژ بازی کند و پدرش برای محاسبه قطر و مقاومت یخ برنامه ای می نویسد که به آنها اطمینان میدهد یخ تا سه برابر وزن پاول را تحمل میکند. اما زمانیکه پاول برای پاتیناژ روی دریاچه میرود یخ میشکند و در آب غرق میشود.فیلم بیشتر شبیه یکی از قسمت های سریال شاید برای شما هم اتفاق بیافتد است! کریستف به خدا باور ندارد. در صحنه ای که پاول از پدرش درباره بعد از مرگ میپرسد مشخص است که او کاملا یک ماتریالیست است. از طرفی او به شدت به کامپیوتر و محاسباتش ایمان دارد. او حتی با کامپیوتر شخصی خودش در خانه حرف میزند و در صحنه ای کامپیوتر نیز جواب او را میدهد. در زمانی که این فیلم ساخته شده، کامپیوتر نهایت علم زمان بوده و میتوان آنرا نماد علم تصور کرد. بر اساس فرمان اول، یهوه به مخاطب خودش میگوید که تنها خدا، اوست و جز او کسی را نباید پرستید و بر اساس داستان فیلم کریستف که جای خدا، مظهر علم را میپرستد با دست خودش فرزندش را به قربانگاه میفرستد. مساله فیلم همان مساله قدیمی نبرد دین با علم است و این نخستین ایرادی است که میتوان به طرح داستان وارد دانست. فرمان اول در مورد پرستش خداوند است نه پذیرفتن دین. فیلم به اشتباه باور به خدا را با باور به دین یکی دانسته است. در صحنه ای که عمه پاول دارد با او صحبت میکند عکس هایی از پاپ واتیکان به پاول نشان داده میشود. همچنین در جای دیگری عمه ایرنا به کریستف زنگ میزند و از او میخواهد که پاول را برای آشنایی با دین به کلیسا ببرد. کاملا واضح است که مساله کیشلوفسکی در این فیلم مساله دین است نه خدا در صورتیکه فرمان اول به هیچ عنوان به پذیرفتن دین امر نمیکند و به پرستش خدایی یگانه اشاره دارد. برای اینکه پاول با خدای یگانه آشنا شود تنها راه، رفتن به کلیسا و انتخاب دین و آشنایی با پاپ نیست. خصوصا که پاپ کاتولیک است و خودش به خدای واحد ایمان ندارد و معتقد به تثلیث است! این هم فارق از تمامی جنایات و فسادی است که در کلیساها جریان داشته و دارد. اما تناقضات فیلم به همینجا ختم نمیشود. شخصیت کریستف یک شخصیت به شدت متناقض است. او مظاهر علم را میپرستد اما در آخر، زمانیکه جسد پاول را از آب دریاچه میگیرند مقصر را خدا میداند و اعتراضش را به مریم مقدس میکند! که در اینجا هم با یک صحنه کلیشه ای از ریخته شدن شمع بر گونه مریم مقدس، که شبیه اشک ریختن اوست، مواجه میشویم! فیلم کریستف را شخصی نشان میدهد که در درونش به خدا ایمان دارد اما از سر لجاجت یا به قول عمه ایرنا در اثر یافتن اعداد و روابط بین آنها خدا را فراموش کرده است. پس کریستف واقعی، آن ماتریالیست علم گرایی که درابتدای فیلم نشان داده شد نیست و بیشتر یک احمق است که میداند خدایی وجود دارد اما بی هیچ دلیلی او را انکار میکند! وجود چنین شخصیتی در فیلم برای کیشلوفسکی لازم است. اگر کریستف یک ماتریالیست علم گرای واقعی باشد هیچگاه اشتباه محاسباتی خودش را گردن مریم مقدس نمی اندازد و لزومی هم ندارد مریم مقدس برایش اشک بریزد. یک علم گرای واقعی با چنین تراژدی بزرگی که برایش رخ داده زندگی اش را وقف این میکند که دستگاهی اختراع کند که بدون خطا قطر و مقاومت یخ را اندازه بگیرد تا این حادثه باز تکرار نشود و خاصیت علم این است. کشتی تایتانیک با صدها مسافرش غرق شد اما دنیا به پایان نرسید. پس از آن تست ضربه برای بدنه کشتی ضروری شد و یکی از خطاهای کشتی سازی رفع شد. کریستف هم اگر یک علم گرای واقعی است باید چنین بیاندیشد نه اینکه تقصیر را گردن نقاشی مریم مقدس بیاندازد! اما کریستف خلق شده توسط کیشلوفسکی اینگونه نیست. علی رغم سخنرانی های عالمانه اش در دانشگاه به هیچ کدام از آن حرفها در درونش معتقد نیست و در اصل یک شخصیت لجباز و گزافه گوست و فیلم هم هیچ علتی از این لجبازی کریستف با خودش نشان نمیدهد. گویی کیشلوفسکی در دنیایی زندگی کرده که در آن بیخدایان تنها مشتی آدم لجباز بوده اند که میدانند خدا وجود دارد اما بی دلیل او را انکار میکنند! اما سوالی که خارج از طرح داستان میتوان عنوان کرد این است که اساسا در رخ دادن این حادثه چه کسی مقصر است؟ کریستف؟ مریم مقدس؟ پاول؟ یا کامپیوتر؟ شاید برای مردم امروز که کامپیوتر بخش لاینفک زندگی شان باشد قضیه واضح است که کامپیوتر نمیتواند مقصر باشد! اما فیلم مقصر را کامپیونرنشان میدهد! کامپیوتر در این فیلم به نوعی نماد شیطان است. خود بخود روشن میشود و پاسخ به حرفهای کریستف میدهد. بعد ازینکه جسد پاول را از دریاچه بیرون می آورند کریستف به خانه میرود و در اینجا شیطانی ترین وجه کامپیوتر را در فیلم میبینیم که باز خودبخود روشن شده و میگوید: من آماده ام فیلم میگوید اگر کریستف به جای کامپیوتر به خدا ایمان داشت پسرش را روی یخ نمیفرستاد. همانطور که پسر همسایه، همبازی پاول، روی یخ نرفت. به ظاهر و به طرز ناشیانه ای این حرف درست به نظر میرسد اما مسئله اینجاست که اصلا نیازی نیست کریستف به جای علم، خدا را ستایش کند. کافی است کریستف به جمله ای که در ابتدای این نقد نوشته شده است (و منطقا هر دانشمندی در حد کریستف این را میداند) باور داشته باشد. یعنی بدون باور به خدا، علم را دارای خطا بداند. جالب است که تناقضات شخصیت کریستف در اینجا هم دیده میشود. کریستف با وجودیکه محاسبات کامپیوتری اش را میکند و به نتیجه میرسد اما باز به کار خودش شک دارد و برای امتحان کردن مقاومت یخ، خودش میرود و با وزن خودش آنرا امتحان میکند. جالبتر آنجاست که دوره گردی را در اطراف دریاچه میبیند که آتش روشن کرده و به همین علت به پاول میگوید که در فاصله ۱۵ متری آن قسمت پاتیناژ بازی کند. محاسبات کریستف به شدت دارای نقص منطقی است. مثلا همینجا معلوم نیست این ۱۵ متر را از کجا می آورد؟! در جاییکه میخواهد مقاومت یخ را محاسبه کند از سازمان هواشناسی دمای امروز، دیروز و پریروز را میگیرد اما نمیپرسد که این دما در چه ساعتی از روز بوده؟! ضمن اینکه این جامعه آماری برای برآورد مقاومت یخ کافی نیست، کریستف باید از هواشناسی پیشبینی دمای فردا را هم مد نظر قرار میداد. علاوه بر اینها در محاسبه مقاومت یخ شوری، سختی و اسیدیته آب هم مهم است که معلوم نیست کریستف چگونه بدون داشتن این پارامترها و فقط با گرفتن دمای هوا خواسته مقاومت یخ را محاسبه کند؟! همه اینها در کنار هم شخصیت کریستف را نه تنها یک دانشمند و علم گرا معرفی نمیکند بلکه بیشتر فردی معرفی میکند که در جهل مرکب فرو رفته و نمیداند که شیوه درست محاسبه مقاومت یخ را نمیداند! برتراندراسل میگوید مهمترین تفاوت علم و دین در این است که علم برپایه مشاهده و آزمایش است اما دین مبتنی بر اعتبار. برای مثال یک مسلمان گوشت خوک نمیخورد چون پیامبرش و کتاب آسمانی اش اینطور گفته است. یک مسلمان هیچگاه گوشت خوک را مورد آزمایش قرار نمیدهد تا اثبات کند مضر است و بعد از خوردن آن اجتناب کند. برای او همینکه پیامبرش چنین گفته دارای اعتبار است. اما یک علم گرا گوشت خوک را آزمایش میکند و در صورت مضر بودن نمیخورد و اعتبارش را از روی آزمایش و مشاهده به دست می آورد. بنابراین کریستف که در شیوه مشاهده و آزمایش خود چنین خطاهای فاحشی را مرتکب میشود به هیچ عنوان علم گرا محسوب نمیشود و تلاش فیلم هم برای علم گرا معرفی کردن او تنها محدود به زمانه خودش است که مردم سر از علوم کامپیوتر در نمی آوردند و هرکسی پشت کامپیوتر مینشست دانشمند محسوب میشد! نکات مثبتی که در فیلم به چشم میخورد استفاده از تعلیق بسیار هنرمندانه در سکانسهای پایانی است که اضطراب کریستف را به خوبی به مخاطب منتقل میکند. همچنین موسیقی فیلم نیز بسیار متناسب با محتوای فیلم است. به بازی بازیگر نقش اول فیلم (بارانوفسکی) نیز به عنوان یکی دیگر از نقاط قوت فیلم میتوان اشاره کرد. اما در نهایت باید این سوال را مطرح کرد که اگر کیشلوفسکی با چنین تفکری امروز زنده بود و میدید که بشر با اتکا به علم، موجود زنده هم شبیه سازی میکند چه عنصری را به جای آن کامپیوتر نفتی مظهر علم قرار میداد؟ اگرچه در سال ساخت این فیلم (۱۹۸۹) نیز علم دیگر اعتنایی به این حد از اعتماد به نفس مذهبیون نداشت و با سرعت سرسام آوری در حال پیشرفت بود.
منبع نوشته ایران کریتیک
استفاده از مغالطه توسل به عواطف و احساسات از مصادیق بارز این اثر بود
قسمت یک سریال یک طرف بقیه سریال یک طرف دیگه، اشک من رو در آورد :(
سریال با زبان لهستانی و کیفیت DVDrip امتیازشم ۱۰ باشه خدایی نمیشه دید!!!
http://readbook.ir/۲۵۱۱ لينک دانلود کتاب از سريال کامل تر هست و تفاوتهايی دارن/
این سریال ۱۰ قسمتی یا بهتراست بگوییم این مینی سریال ۱۰ قسمتی؛ در شهر ورشو فیلمبرداری شده و ۱۰ داستان متفاوت از هم را برایتان تعریف میکند.اکثر بازیگران این سریال افراد مشهور آن دورانِ سینمای لهستان هستند ولی دربینشان بازیگران کم آوازه که بعد ها مشهور شدند نیز پیدا میشود. دو تن از بازیگران سریال یعنی Jerzy Stuhr و Zbigniew Zamachowski در فیلم سه رنگ : سفید که همین کیشلوفسکی آن را ساخته حضور داشته اند. شاید سه گانه ی رنگ ها کیشلوفسکی را جهانی کرد ولی سریال او دربردارنده ی خیل عظیمی از پیامهای اخلاقی و بررسی رفتارهای غلط انسانی در طیف جامعه ایست که میتوان ساعت ها درمورد اپیزودهایش به بحث و گفت و گو نشست.
کیشلوفسکی بعد از دیدنِ فیلم Ten Commandments محصول ۱۹۵۶ به فکرِ ساخت سریالی بود که با بهره گیری از ۱۰ فرمان الهی بتوان معذلات کشور لهستان را به تصویر کشید و بالاخره موفق شد درسال ۱۹۸۹ سریالش را تکمیل کند و به پرونده ی کاری خود بیفزاید. این کارگردان درابتدا دوست داشت نویسنده باشد و اجازه دهد ۱۰ کارگردانِ مختلف نمایشنامه اش را کارگردانی کنند ولی بعد ها تصمیم گرفت خودش کارگردان باشد ولی از فیلمبردارهای متفاوتی استفاده کند. فیلمبردار های تمام اپیزودها افراد متفاوتی بودند ولی اپیزودهای ۳ و۶ این سریال توسط Piotr Sobocinski فیلمبرداری شده اند.
Zir nevis nadare ke
بسیار تشکر از اینکه این مینی سریال رو گذاشتین. دست شما درد نکند.
شاهکاری از یک نابغه...
بی شک این اثر استاد کیشلوفسکی ریباترین در نوع خودش میباشد، البته از این مرد انتظاری کمتر از این هم نمیرفت.
مرد بلامنازع سینمای شرق...
کسی که مستندهایش دیدی تازه به جهانیان داد
کسی که با سه رنگ در سینمای جهان طرحی نو درانداخت
کسی که از جور زمان و حاکمان زخم بر دل داشت
کسی شیفته دوربینش بود ولی از شانس کورش امکان پخش آثارش را نداشت...
به یاد بیادماندنی ترین هنرمند لهستان...
اولین فیلمی که از این کارگردان دیدم همینه و تصمیم گرفتم سینماییهاش رو هم ببینم
اما چرا ؟
بعد از مدتها تغییر ذاعقه توسط هالیوود با دیدن این سریال باز به یاد انسانیت و معنویت واقعی افتادم، معنویت و مفاهیمی که به طرز عجیبی از توصیفش عاجزم.
بعضی چیزها رو میشه احساس کرد و فهمید اما نمیشه بیانش کرد و این هم از هنر این کارگردانه
salam download nemishe
مثه بفیه کارای کیشلوفسکی موسیقیش خداس
من قسمت چهارمشو خیلی دوس دارم
واقعا اگر ۱۰۰ بار دیگه هم این سریال رو ببینی باز هم کمه
حیف که کیشلوفسکی از دنیا رفت حیف.
دان نمیشه
حیف این کارگردان بزرگ که مرد
نظر استاد کوبریک(ره) در مورد مجموعه ده فرمان:بی میل برای صحبت کردن پیرامون کارهای برخی فیلمسازان بزرگ هستم زیرا غالباً می‌بایست آن کارها را کوچک و مختصر کنم. اما در کتاب این فیلمنامه اثر کیشلوفسکی با مشارکت کریستف پیسیویچ، می‌توان به سادگی مشاهده نمود که آن دو بسیار توانا در دراماتیزه کردن نظر خود هستند. بدین طریق آنها در این داستان توانسته‌اند این قدرت را به شنونده دهند تا آنچه در ذهنشان می‌گذرد را کشف کنند. آن دو با مهارت خیره کنندهٔ خویش به گونه‌ای عمل کرده‌اند که هرگز نخواهی دریافت که چگونه نظراتشان پشت هم می‌آیند و متبحرانه قلبت را به اشغال خویش در می‌آورند.
به این میگن سریال....
مولا کیشلوفسکی....
دان نمیشه..اررور میده..لطفا رسیدگی کنید..ممنون
iman.hamidi ممنون
بلاخره.
شاید باعث بشه دوباره از اول این شاهکار رو ببینم.
چ عجب بالاخره ده فرمان کیشلوفسکی رو هم گذاشتید
به اونای که ندیدن بشدت توصیه میکنم ببینن ...
اییییییوووووولللللل
دیشب تو فکرش بودم که چرا تو سایت نیست، دمتون گرم
بالاخره گذاشتینش ، خیلی منتظرش بودم ، شاهکاره کیشلوفسکی