
شبی در ترکیه مردی ۴۰ ساله الکلی بنام «کهیت» که از زندگی بریده است، دست به خودکشی می زند. «سیبل» نیز دختری ۲۰ ساله است که به تازگی بخاطر رابطه اش با یک پسر، از برادرش کتک خورده، و خسته از خانواده اش اقدام به خودکشی می کند. این دو در بیمارستان با هم آشنا می شوند، و سیبل برای فرار از خانواده اش، به کهیت پیشنهاد ازدواج میدهد، و تضمین می کند که زندگی شان همانند دو هم اتاقی باشد. اما بعد از ازدواج، این دو رفته رفته به هم نزدیک تر می شوند و پس از مدتی می فهمند که واقعا عاشق هم شده اند...

پس از به قتل رسانده معشوق خواهر متاهلش، یوسف خواهرش را طوری مجروح می کند که او توانایی حرف زدن را از دست می دهد. پس از تحمل ده سال زندان او به دنبال خواهر لال خود می گردد که اکنون همسری دارد که او را مورد آزار و اذیت قرار می دهد. او به یک مسافرخانه رفته و با بکیر دوست می شود اما...