
«چيلي پالمر» (تراولتا) براي مافيا کار مي کند و کارش هم گرفتن باج از اين و آن و تحويل دادن آن به رئيسش است. اين روزها نيز سعي دارد طلبي را از «هري زيم» (هاکمن)، تهيه کننده ي هاليوودي بگيرد که تهيه کننده ي فيلم هاي ترسناک کم هزينه است. اما «چيلي» تا حدي از «هري» خوشش مي آيد و از محبوبه اش «کارن» (روسو) که پيش تر او را در فيلم هاي رده ي «ب» هيولايي ديده، بيش تر.

«تام هاردي» (ويليس)، پليس جوان اداره ي آگاهي و دايره ي جنايي شهر پيتسبرگ در کنار پدرش «وينس» (ماهوني) که رئيس دايره ي جنايي است، خدمت مي کند. طي يک تعقيب و گريز، تصادف شديدي صورت مي گيرد. «تام» بي هوش مي شود و وقتي به هوش مي آيد، مي فهمد پدرش کشته شده و قاتل از صحنه فرار کرده است. «تام» که مسئول شناخته شده، منتظر خدمت مي شود و به نوش خواري پناه مي برد. تا اين که دو سال بعد معلوم مي شود که قاتل «وينس» يک پليس بوده...

«جک والش» (رابرت دنیرو) استخدام شده تا یک حسابدار مافیا بنام «جاناتان ماردوکاس» (چارلز گرودین) را دستگیر کند. پلیس فدرال در گرفتن رد جاناتان درمانده است، اما جک براحتی او را می یابد و اکنون باید او را از نیو یورک به لس آنجلس ببرد تا ۱۰۰ هزار دلار دستمزدش را بگیرد. از طرفی پلیس فدرال و مافیا نیز به دنبال این حسابدار هستند و همین مساله کار جک را کمی مشکل می کند…