
فیلم چندین داستان مختلف را روایت می کند. مردی که به قصد انتقام ، به سراغ قاتل پسرش می رود، خانواده ای که برای نجات جان فرزندانشان تلاش می کنند ، مادر و دختری که در حال فرار برای نجات جانشان هستند و همه ی اینها در هرج و مرج به راه افتاده در شهر لس آنجلس اتفاق می افتد...

زمانی که پدر خانواده وستون ها به نام بورلی ( سم شپرد ) مفقود می شود، دختر بزرگ خانواده به نام باربارا ( جولیا رابرتز ) تصمیم میگیرد به همراه همسرش بیل ( اوان مک گرگور ) و دختر ۱۴ ساله شان جین نزد مادر خانواده ( مریل استریپ ) بازگردند تا بتوانند در این شرایط سخت وی را دلداری داده و در شرایط پیچیده کنونی کمکی کرده باشند...

«لری کراون» (تام هنکس) کارمند وظیفه شناسی است که از احترام زیادی در بین همکارانش برخوردار می باشد. اما در یک روز لری را در دفتر مدیریت می خواهند و در آنجا به او می گویند که علی رغم اینکه او یکی از بهترین کارمندان شرکت است، به دلیل فقدان مدرک دانشگاهی مجبور هستند تا او را بیرون کنند. او تصمیم می گیرد تا به دانشگاه برود تا بتواند از این طریق به مدارج بالاتر دست پیدا کند و شغل بهتری برای خود دست و پا کند. لری بعد از نام نویسی در دانشگاه به سر کلاس های درس می رود و در آنجا با استادی به نام «مرسدس» (جولیا رابرتز) آشنا می شود...


داستان درباره ی حوادثی است که پس از حمله ی فضایی ها اتفاق می افتند . گروهی از بازمانگان این حادثه برای مقابله با این موجودات به هم ملحق شده و تشکیل گروهی را میدهند که به وسیله ی تام میسن که یک استاد دانشگاه است رهبری میشود . تام باید ضمن جستجو برای پسرش که به نظر میرسد توسط فضایی ها به اسارت گرفه شده به گروه نیز آموزشات لازم برای مقاومت در برابر دشمن را بدهد.