داستان این سریال زیبا که از سال ۱۸۶۰ شروع می شود ، درباره شخصی به نام کلن بوهمن است . او یک سرباز سابق اتحادیه آمریکایی است که به دنبال جریان قتل همسرش می رود.او به نبراسکای غربی یعنی جایی که “جهنم متحرک” نامیده می شود می رود ، شهری که به بی عدالتی و بی قانونی مشهور است این شهر در حال ساختن راه آهن به سمت اقیانوس آرام است و وقتی قبیله ای برای نابودی خط آهن اقدام می کند، همه چیز پیچیده تر می شود…
مذاکره کننده متخصص گروگان، ستوان فیبی مک نامارا، حرفه پرفشار خود را با خواسته های بزرگ کردن دختر خردسالش و مبارزه با مادر آگورافوبیک خود، اسی، انجام می دهد...
زندگی یک کهنه سرباز دردسرساز، دوست دختر پرستارش و یک پسر ساده لوح ابتدا در آلبرتا و سپس در بلژیک در دوران خونین جنگ جهانی اول با هم برخورد می کند و...
ایمی و لو مادر خود را در تصادف رانندگی از دست داده اند، اکنون آنها با پدر بزرگشان زندگی میکنند و از طریق رسیدگی به اسب ها و محبت به آنها خاطرات مادرشان را زنده نگه میدارند و ...
گروهي به طور اتفاقي انتخاب مي شوند تا در يک مسابقه ي ديوانه وار که آن را صاحب کازينوي ثروتمند، «دانلد سينکلر» ترتيب داده، شرکت کنند: هر کس که زودتر از بقيه فاصله ي ۵۶۳ مايلي لاس وگاس تا سيلور سيتي نيو مکزيکو را طي کند، برنده ي دو ميليون دلار جايزه خواهد شد.
یک مکتشف معدن همسر و دختر خود را در ازای حق یک معدن طلا به شخصی می فروشد.بیست سال پس از این ماجرا او به مردی ثرتمند تبدیل شده و صاحب بیش از نیمی از معادن شهر است.اما گذشته اش به سراغش می آید و...
وقتی تیم آماتور هاکی آلاسکا در چالشی بزرگ می پذیرد که با تیم بزرگ نیویورک مسابقه دهد،تمام مردم شهر باید اختلافهایشان را کنار بگذارند و به عنوان یک شهر کوچک در مرکز یه اتفاق تلویزیونی قرار بگیرند...