
داستان فیلم در مورد پسری است که در سال آخر دبیرستان و فارغ التحصیلی است و اکنون عاشق بهترین دختر دانشکده شده است. اما این پسرک خجالتی و گوشه گیر هیچ تناسبی با دخترک شاد و شلوغ ندارد. اما وقتی که ریچ در جمع تمام دوستانش عشقش به بث کوپر را بیان میکند. همه شوکه می شوند و جدالی میان او و دوست پسر بث کوپر آغاز می شود...

ریک اُبری فعال محیط زیست و حامی دلفین ها به همراه گروهش به شهر تایجی ژاپن می رود شهری که رازی بزرگ در دل خود دارد شهری که در ظاهر خود را عاشق وال ها و دلفین ها نشان می دهد ولی در باطن قتلگاه دلفین هاست. شهری که اقتصادش کاملا وابسته به صید دلفین هاست و دولت به مخفیکاری در این زمینه می کند و با گزارشگران و فیلمبرداران از این واقعیت به شدت برخورد می کند...


عده ای از انسانها که تواناییهای ویژه ای دارند به دور هم دیگر جمع میشوند و گروهی را برای مبارزه و جلوگیری از سوء استفاده از این تواناییها تشکیل میدهند، تا آنکه نقاشی به نام آیزاک مندز با استفاده از توانایی ویژه خود آینده را که نابودی دنیا باشد ترسیم میکند و این گروه نیز با عظم راسختری به فعالیتهای خودش ادامه میدهد تا جلوی این نابودی را بگیرد.