کلانتر یک شهر کوچک، نویسنده ی ژاپنی و یک مسافر، گرد هم می آیند تا معمای مرموزی را که مربوط به بیرونِ سان فرانسیسکو می باشد را حل کنند...
چهار خواهر و برادر جوان، که اسرار تاریکی را در خود دارند، پس از مرگ مرموز والدینشان سعی می کنند از پس خود برآیند...
«اريک» (دويلن) و «الکس» (فراست) دو دوست صميمي، در دبيرستان خوش نامي در حومه ي پورتلند مشغول به تحصيل اند. اين دو نوجوان، مسحور شمايل نگاري هاي آلمان نازي هستند، از ويدوگيم هاي خشن لذت مي برند و خيلي خونسردانه نقشه مي کشند که چطور حمله اي غافل گيرانه به مدرسه انجام دهند...
"آرون کلاریج" هنگام همراهی همسرش "مارتی" در واگنی به سمت غرب، از دنیا می رود. او که خود را تنها و بی کس می بیند با اکراه می پذیرد با "کلارک دیویس" ازدواج کرده تا با کمک او دخترش "میسی" را بزرگ کند و...
«تام» (کاويزل) را که ظاهرا پيمانکار است، پليس هاي مخفي وسط شهر سن فرانسيسکو بازداشت مي کنند. جرم او جنايت، از نوع مشکوک و نظامي اش است. اين طور که پيداست، در پس ظاهر معمولي «تام» پرونده اي مملو از فعاليت هايي مربوط به کاماندوهاي ويژه ي ارتش نهفته است...
«وینسنزو کورتینو» مرد جوانی است که پسر یک پستچی سیسیلی است، بسته ای را برای پدرش می آورد و بطور تصادفی چیزی را می بیند که نباید می دیده است. او بطور قاچاقی از شهر خارج می شود و ...
یک زن جوان سیاه پوست متوجه می شود که پدرش یک اهدا کننده اسپرم است ...