
"ناتاشا" که یک تعمیرگاه ماشین دارد و همچنین یک گروه موسیقی نیز دارد که خواننده این گروه نیز می باشد. به دلیل رانندگی خوبش مورد توجه باند های قمار باز مسابقات غیرمجاز می شود که از او دعوت می کنند تا به عنوان راننده ماشین های مسابقیشان به آنها بپیوندد اما ناتاشا به دلیل اینکه پدر او هم در یک چنین مسابقه ای جانش را از دست داده حاضر به انجام این کار نمی شود و او را به عنوان خواننده به محل برگزاری این مسابقات می کشاند ولی …

داستان فیلم که برگرفته از یک رویداد واقعیست، درباره اتفاقات سال ۱۹۵۰ است که طی آن و در یک مسابقه فوتبال، ایالات متحده آمریکا با نتیجه ۱-۰ تیم ملی انگلستان را در شهر بلو هوریزنته در کشور برزیل شکست میدهد. ذکر شود که تا به حال تیم ملی ایالات متحده آمریکا قهرمان جام جهانی فوتبال نشده است و این فیلم درباره پاره ای از نظرات مردم درباره تیم ملی آن زمان است...

«تولا» (واردالوس) زن يوناني / امريکايي سي و چند ساله، در رستوران يوناني پدر و مادرش در شيکاگو کار مي کند و هنوز مجرد است. تا اين که با مرد ظاهرا بي عيب و نقصي به نام «ايان ميلر» (کوربت) آشنا مي شود که معلم مدرسه است. اين دو خيلي زود دل باخته ي يک ديگر مي شوند. اما دو مشکل وجود دارد: «ايان» اولا يوناني نيست و ثانيا گياهخوار است و اين هر دو مورد، خانواده ي «تولا» را به وحشت مي اندازد.

نیویورک، سال ۱۹۲۵. جیب بری به نام «کریس دوبوآ» (وان دام) به سبک «فاگین» آلیور توییست، یتیم خانه ای پر از بچه های دزد را اداره می کند. او که خود نزد یک استاد کیک با کسینگ به نام «خائو» (آلئونگ) بزرگ شده، در یک مسابقه ی افسانه ای شبیه به نبرد گلادیاتورها، که در شهری دور افتاده در تبت میان قهرمانان جهان با سبک های مختلف مبارزه برگزار می شود، شرکت می کند…