لانگ، پس از آنکه از زندان آزاد می‌شود، به زادگاهش در شمال غربی چین بازمی‌گردد. او که به عنوان عضوی از گروهی مأمور جمع‌آوری سگ‌های ولگرد پیش از المپیک ۲۰۰۸ بوده است، با یک سگ سیاه سرگردان پیوندی ناگسستنی می‌یابد. این دو روح تنها، سفری تازه را با هم آغاز میکنند.
ده سال پیش، لو کی یانگ در حضور تمام مدرسه به عشق خود به لینگ ییائو اعتراف کرد. او قول داد در آینده با او ازدواج کند و هرگز پشیمان نشود...
یک کشیش وابسته به آئین تائو وارد یک روستا می شود و ابزاری را با خود به آنجا می آورد که توانایی پاکسازی حافظه افراد را دارد. از آن به بعد مردم روستا گذشته خود را فراموش میکنند و شاد و خرم به زندگی می پردازند، اما آنها از توطئه خطرناکِ پشت این ماجرا بی‌خبرند...
یک استاد شمشیرزنی نابغه باید یکبار دیگر از سلاحش در برابر کسانی که مانع زندگی او در صلح و آرامش می شوند، استاده کند و...
داستان فیلم مربوط به یکی از افسانه های قدیمی چین است. افسانه ای که به روایت پیمان برادری بین سه دوست اشاره می کند که با کمک یک دیگر به مقام بالایی می رسند و کشور را از هجوم بیگانگان نجات می دهند. این افسانه موضوع بسیاری از فیلم ها بوده است و در ایران هم بیشتر با سری انیمیشن های افسانه ی سه برادر شناخته شده است.