

داستان در مورد پسری به نام ایسوکایه که دبیرستانیه. در روز آخر تعطیلات بهاری شهری که ایسوکای زندگی میکنه بر اثر یک انفجار خیلی بزرگ از بین میره که ایسوکای در اون لحظه یک دختر زره پوش رو جلوی خودش میبینه.خواهر ایسوکای که به اسم کاتوری هست به ایسوکای میگه که این دختر برای خرابکاری آفریده شده و اون یک روحه به نام اسپیرت و هر زلزله ای که تو دنیا میشه زیر سر این دختره هست خود کاتوری هم این حقیقت رو فاش کرده که خودش فرمانده ی یکی از فرماندهان سازمان های ضد روحه به اسم راتاتوسکه و از شیدو میخواد که برای مدتی با اون دختر قرار بزاره. درخواست اون از شیدو اینه که اون ازش نمیخواد که دختره رو کاریش کنی فقط میخواد که عشق واقعی رو حس کنه و...

هانا دختر ۱۹ ساله ایه که زندگی عادی خودش رو داره و دانشگاه میره و میاد. اون یه روز یه عشق رویایی رو تجربه میکنه. معشوقه اون یه مرد گرگیه. اون زندگی خودشو با معشوقه اش شروع میکنه و دو تا بچه به دنیا میاره به اسم آمه (باران) و یوکی (برف). اونا با وجود اینکه بچه های نیمه گرگ دارند ، توی شهر و با مردم زندگی میکنن. اما بعد از مرگ مرد گرگی، هانا تصمیم میگیره به یه روستایی دور از شهر خودش نقل مکان کنه و...


دولت ژاپن از لبه فروپاشی مالی توسط صندوق ثروت سلطنتی نجات یافت. با این حال، برای شهروندان آن، زندگی بهبود نیافته و بیکاری، جرم و جنایت، خودکشی و ناامیدی فراگیر است. کیمیمارو که پس از ناپدید شدن پدرش و مرگ مادرش توسط عمه مادری اش بزرگ شده است، یک دانشجوی بورسیهای است که تنها رویایش زندگی پایدار و عادی است. یک روز او با مردی ملاقات میکند که به او مبلغ بزرگی از پول را پیشنهاد میدهد اگر اجازه دهد “آینده” اش به عنوان ضمانت نگه داری شود. از آن به بعد سرنوشت او به طور رادیکال تغییر میکند زیرا وارد حوزهای مرموز به نام منطقه مالی میشود، جایی که باید در مسابقات هفتگی به نام “معاملات” رقابت کند تا پول خود را حفظ کند و از از دست دادن آینده خود جلوگیری کند.