
داستان فیلم یکسال پس از وقایع قسمت نخست که طی آن لاکپشت های نینجا اجازه ندادند ویروس مرگبار توسط "شریدر" در نیویورک منتشر شود، رخ می دهد. خبر می رسد شریدر توانسته از از چنگال قانون بگریزد. وی پس از فرار از زندان به سراغ یک دانشمند دیوانه به نام استوکمن می رود تا با استفاده از قابلیت های او، تعدادی هیولای کله گنده برای پیشبرد اهدافش خلق کند...

«جان مارتلو» ( جوزف گوردن-لویت ) همه چیز در زندگی اش بر وقف مرادش است: آپارتمان، اتومبیل، خانواده، و البته زن های زیبا. با این حال او از شرایط ناراضی است و به دنبال لذت بیشتری در روابط جنسی اش می گردد. از این رو جان با دو زن متفاوت آشنا شده و بواسطه رابطه اش با آن دو درس های بزرگی در مورد زندگی و عشق می گیرد...

«چارلی» ( هیو جکمن ) یک بوکسور حرفه ای سابق است که اینروزها بجای خودش، رباتها را به رینگ مبارزه می فرستد. این نوع مسابقه که از محبوبیت فوق العاده بالایی برخوردار است، مدتهاست که تبدیل به میدانی برای عرض اندام انسانها به وسیله رباتها شده و پیروزی در آن هم مزایای خوبی برای برنده دارد. چارلی که ربات خود را برای مسابقات آماده می کند، ناگهان با پسری ۱۱ ساله مواجه می شود که ادعا می کند پسر واقعی اوست...

«جن کورنفلدت» زنی است که مرده ایده آلش، «اسپنسر» را پیدا می کند و بعد از آشنایی مختصر، آن دو با هم ازدواج می کنند. اما زندگی شاد آنها تا زمانی دوام می آورد که در تولد سی سالگی اسپنسر آنها می فهمند جایزهای چند میلیون دلاری برای سر او تعیین شده است. قاتلانی که قصد جان او را دارند، مدتهاست که این زوج را تعقیب می کنند و ممکن است هرکسی باشند: دوستان، همسایه ها و ….