
با وقفه اي که جنگ جهاني دوم در مسابقات ليگ بيس بال مردان آمريکا ايجاد مي کند، ليگ جديدي براي رقابت تيم هاي زنانه تشکيل مي شود. در اين بين «داتي» (ديويس) و خواهرش، «کيت» (پتي)، و «مي» فريبنده (مادونا) به اين ورزش مردانه روي مي آورند. «جيمي» (هنکس)، مربي دائم الخمر نيز مربي گري آنان را به عهده مي گيرد...

«لوسی» بعنوان پیشخدمت در رستوران فست فود کار می کند و با دوستش «جیمی» که یک نوازنده است مشکلاتی دارد. «تلما» با «داریل» ازدواج کرده، مردی که دوست دارد همسرش مدام در آشپزخانه بماند، تا او بتواند تلوزیون تماشا کند. روزی «تلما» و «لوسی» تصمیم می گیرند زندگی عادی شان را کنار بگذارند و با ماشین به جاده بزنند. اما در این سفر «لوسی» مردی که «تلما» را تهدید کرده است را می کشد، و از این رو آن دو تصمیم می گیرند به مکزیک بگریزند، اما طولی نمی کشد که پلیس آمریکا دستگیرشان می کند.

دانشمندى به نام « آندره » ( هديسن ) راهى براى انتقال ماده از جايى به جاى ديگر، از طريق تجزيهى آن به اتمهاى مجزا، توسط « دستگاه انتقال » مخصوصش اختراع مى كند. تا اين كه در جريان آزمايش، اتمهاى او با اتمهاى جسم مگسى كه به طور اتفاقى همراه او وارد دستگاه شده، درهم مى آميزد. « آندره » با ظاهرى نيمه مگس از دستگاه بيرون مى آيد...