
این فیلم داستان یک سرهنگ به نامکولونل (هلن میرن) و یک سپهبد ارتش به نام لییتنانت (آلن ریکمن) را روایت میکند که طی حملات تروریستی یک پهباد که باعث بوجود آمدن خسارات زیادی شد، از سوی ارتش دستور می گیرند که عاملین این حمله تروریستی را بیابند و دستگیر کنند ولی اینکار آنچنان هم آسان نیست و …


راس پولدارک تصمیم میگیرد برای اینکه به جرم قاچاق محاکمه نشود، دختر مورد علاقه اش الیزابت را ترک میکند و به ارتش ملحق شود. وقتی ۳ سال بعد به خانه بر میگردد متوجه میشود که پدرش مُرده، خانه بزرگ آنها ویران شده، ثروتشان از دست رفته و معشوقه اش به نامزدی پسر عمویش در آمده است. او در راه برگشت به خانه دختری را از کتک خوردن نجات میدهد و او را به عنوان خدمتکار آشپزخانه استخدام میکند، اما همشهریهایش از برگشتن بچه پولدار شهرشان که قصد پس گرفتن موقعیتش اجتماعیش را دارد زیاد راضی نیستند و همین باعث ایجاد بر خوردهایی بین آنها و راس میشود که عواقب ناخوشایندی را برای وی در پی دارد...

اِلا (لیلی جبمز) دختر زیبایی است که به تازگی مادر خود را از دست داده است و حال باید نامادری جدیدش (کیت بلانشت) به همراه دو دختر عجیبش را در کنار خود بپذیرد. اما بزودی پدرِ اِلا نیز از دنیا می رود و وی مورد ظلم نامادری و دو دخترش قرار میگیرد که او را تبدیل به خدمتکاری برای منزل می کنند و نام سیندرلا را بر روی او می گذارند. سیندرلا که پژمرده و آسیب پذیر شده، در جنگل با مرد غریبه ای (ریچارد مدن) آشنا می شود. وی در ابتدا فکر میکند که این مرد غریبه یکی از افراد قلعه است اما بزودی مشخص می شود که او شاهزاده است...