دانشمندان نوزادان بسیار باهوش سخنگو را اسیر می‌کنند، اما وقتی بین یک نوزاد نابغه و دوقلویش اشتباه گرفته می شود، اوضاع بدتر میشود.
زمانیکه یک دختر مدرسه ای ۱۶ ساله پی می برد که یک جادوگر است، خاله هایش او را کمک می کنند که بتواند این قدرتش را کنترل کند و همچنین قدرت های جادویی جدیدی به دست آورد.
چارلی و ایچی از بهشت به زمین برگشته تا شیپور مرگ را پیدا کنند اما در میانه راه به پسری به نام دیوید بر می خورند که از خانه فرار کرده است ...
داستان درباره رخداد و اتفاقات ناگوار یک پسر نابغه و باهوش و خواهر آزار دهنده و مزاحمش است
یک ملکه شیطانی , غول مهربانی را به نیویورک تبعید میکند و او با دو بچه دوست میشود و ...
نماینده فدرال جو دی فستار در حال حاضر در حال تحقیق درباره یک قاتل زنجیره ای است که توسط پزشک آنیمال که در یک زندان امنیتی منزوی شده است...
قرن نوزدهم میلادی، جایی در فلسطین، «رابین هود» (الوز) از زندان فرار می کند و با شنا خود را به انگلستان می رساند، بلافاصله باخبر می شود که حکومت ملک شان را مصادره کرده و تمام خویشاوندانش به قتل رسیده اند. «رابین» نیز شورشی را علیه «شاهزاده جان خبیث» (لوییس)، به راه می اندازد...
یک خانواده موش تصمیم می گیرند به غرب نقل مکان کنند، اما نمی دانند به دام گربه ای زیرک خواهند افتاد...
نيو اورليانز، سال ۱۹۳۹. «کارفيس»، صاحب کازينو و شريک تجاري سابق سگي به نام «چارلي»، به نوچه اش دستور کشتن «چارلي» را مي دهد. «چارلي»، به نوچه اش دستور کشتن «چارلي» را مي دهد. «چارلي» که در خليج غرق شده، پاي دروازه ي بهشت چشم باز مي کند. با اين همه، «چارلي» که تشنه ي انتقام از «کارفيس» است، ساعتي را که در بهشت به نام او است مي دزدد تا دوباره به زمين باز گردد.