شوالیه گودفروی دو مونتمیریل و سرپرست ژاکوئیل در سال ۱۷۹۳ گیر افتاده اند. هر دو با استفاده از حیله و تزویر برای رهایی از قید و بند خود ، در تلاش برای تغییر زمان خروج شرکت می کنند.
نیکلاس در شهری ساحلی زندگی میکند که تنها ساکنان آنجا زن ها و پسرها می باشند. او در یک بیمارستان تحت درمان است. نیکلاس حس میکند همه به او دروغ می گویند، تا اینکه سرانجام با کمک یک پرستار جوان او متوجه راز مخوفی در مورد زنان آنجا و کاری که شب ها انجام می دهند، می شود...
فیلم داستان گروهی از جوانان را روایت می کند که پس از خروج از یک کلاب شبانه به طرز اتفاقی با مردی آشنا می شوند که خود را برای مراسمی شیطانی آماده می کند...