

داستان سریال Endeavour در سال ۱۹۶۵ اتفاق می افتد، مجموعه Endeavour درباره شروع زندگی حرفه ای اندرو مورس «شان ایوانز» ، بعد از ترک کالج آکسفورد بدون گرفتن مدرک ، مدت کوتاهی را در سپاه سلطنتی به عنوان یک کارمند رمزنگاری گذراند، و پس از آن به نیروی پلیس پیوست. او تصمیم به نوشتن استعفا نامه خود گرفت، اما او به همراه یک کاراگاه دیگر از پلیس کارشال نیوتون به شهر اکسفورد فرستاده شد ، برای تحقیق در مورد نا پدید شدن یک دانش آموز ۱۵ ساله…

«میکائیل بلومویست» ( دنیل کریگ ) روزنامه نگاری است که به واسطه فعالیت هایش بر ضد یک سیاستمدار، در حال حاضر تحت فشارهای زیادی قرار دارد و به نظر می رسد که او هیچ شانسی در مقابل این سیاستمدار نداشته باشد. در این وضعیت فردی به نام «ونگر» ( سون برتیل تاوب ) از میکائیل می خواهد تا به پرونده گم شدن یکی از بستگانش که مربوط به ۴۰ سال پیش است رسیدگی کند. میکائیل بعد از قبول این پیشنهاد، از کمک یک دختر عجیب به نام «لیزبث» ( رونی مارا ) که متخصص امور کامپیوتری است بهره می برد اما هرچقدر که آنها در این ماجرا به جلو می روند، متوجه واقعیت های تلخی می شوند که...


هفت خاندان اشرافی برای حاکمیت بر سرزمین افسانه ای «وستروس» در حال ستیز با یکدیگرند. خاندان «استارک»، «لنیستر» و «باراثیون» برجسته ترین آنها هستند. داستان از جایی شروع می شود که «رابرت باراثیون» پادشاه وستروس، از دوست قدیمی اش، «ادارد» ارباب خاندان استارک، تقاضا می کند که بعنوان مشاور پادشاه، برترین سمت دربار، به او خدمت کند. این در حالی است که مشاور قبلی به طرز مرموزی به قتل رسیده است، با این حال ادارد تقاضای پادشاه را می پذیرد و به سرزمین شاهی راهی می شود. خانواده ملکه، یعنی لنیستر ها در حال توطئه برای بدست آوردن قدرت هستند. از سوی دیگر، بازمانده های خاندان پادشاه قبلی وستروس، «تارگرین ها» نیز نقشه ی پس گرفتن تاج و تخت را در سر می پرورانند، و تمام این ماجراها موجب در گرفتن نبردی عظیم میان آنها خواهد شد...

در شهر لندن و در یک رستوران روسی یک باند مافیای روسی فعالیت میکند. ریاست این گروه بر عهده «سیمون» و پسر کله شقش «کریل» است. راننده کریل، «نیکلای» خود را به همه افراد ثابت میکند و تنها شرطی که باید بپذیرد فراموشی خانوادهاست گرچه خود او هم از این بابت ناراحت نیست زیرا نسبت به پدر و مادرش هیچ احساسی ندارد. نیکلای مرموزی که حتی خود کریل هم او را درست نمیشناسد، به سادگی دشمنان خانواده جدیدش را از بین میبرد و پلههای ترقی را طی می کند، هرچند که هیچ کس هویت واقعی او را نمیداند.