

داستان سریال درباره زنی است به نام "آلیشیا فلاریک" که همسر سیاستمداریست که به دلیل ارتباط نامشروع و سوء استفاده از مقام دولتی به زندان می افتد."آلیشیا" که سالهاست بعد از ازدواج فعالیت حقوقی نداشته به دلیل مشکلات مالی بعد از حدود ده سال دوباره شغل وکالت را در یک شرکت حقوقی پی میگیرد. او که سالهاست که از وکالت فاصله گرفته و به بزرگ کردن فرزندان وزندگی به عنوان یک زن خانه دار خو گرفته، در محیط کار با استقبال گرمیمواجه نمی شود، از طرفی باید صحبتهای در گوشی همکاران را در مورد شوهر خودکه یکی از سیستمداران بزرگ شهر بود ولی امروز مایه خجالت "آلیشیا" وفرزندانش شده را تحمل کند. تصویری که از "آلیشیا" با بازی فوق العاده"جولیانا مارگیولس" داده می شود ، نه شبیه همسری به مانند "هیلاریکلینتون" است که در دوران اتهامات شدید و شکننده به شوهرش همچون صخره ایدر مقابل همه اتهامات به نفع شوهرش مقاومت کرد و نه همسری که شوهر خود راکاملا به فراموشی بسپارد و زندگی تازه ای را شروع کند...

جک باور پس از تعطیلی و محکومیت CTU به خاطر شکنجه های وی برای فرار از محکومیت و به دست آوردن آزادی دوباره آمریکا را به مقصدی نامعلوم ترک و شروع به سفر میکند تا در سانگالا به دوست قدیمی خود می پیوندد ولی در این کشور کودتایی در حال اجراست. کودتایی که حتی رئیس جمهور تیلور که به تازگی به این سمت منصوب شده و قصد حمایت از دولت سانگالا را دارد هم از آن بی خبر است. این ماجرا تنها شروعی بر نسل کشی فرمانده جوما (فرمانده کودناچیان) است و …..