

داستان سریال حول گروهی با قدرتهای عجیب و غریب روایت میشود که همگی به طور غیرعادی به دنیا آمدهاند و به سبب تواناییهای ذاتیای که در اختیار دارند ، تحت سرپرستی شخصی به نام رجینالد هارگریوز درمیآیند. اما پس از اینکه هارگریوز به طرز مشکوکی کشته میشود ، آنها تصمیم میگیرند تا به کمک همدیگر پی به راز مرگ رییس خود ببرند و همچنین دنیا را هم نجات دهند...

دانکن ویزلا ملقب به بلک کایزر از برترین قاتلان دنیا است. او تصمیم گرفته که حرفه خود را کنار بگذارد و خودش را بازنشسته کند. اما کارفرمای سابقش توطئهای علیه او برنامه ریزی کرده است که بلک کایزر را مجبور میکند تا با ارتشی متشکل از قاتلان جوانتر، سریعتر و بیرحم مبارزه کند، قاتلانی که هیچ چیز جلودار آنها نیست و هر کاری میکنند تا وظیفهای که به آنها محول شده است را درست انجام دهند…


این سریال به عنوان یک اسپینآف برای سریال تایتانها به شمار میرود. در خلاصه داستان این سریال آمده است ، اعضای گروه دووم پاترول که توسط دکتر نایلز کولدر دور هم جمع شدهاند ، هر کدام حادثهی عجیب و غریبی را پشت سر گذاشته و تواناییهای فوقالعادهای را بدست آوردهاند. اما آسیبی که از این حوادث دیدهاند ، آنها را ترک نکرده و در حال نابود کردن آنها است و…


ریشه اصلی داستان این سریال درباره ی نزاع و جنگ بین خدایان قدیم و خدایان جدید است. خدایانی که قدرتشان نشئت گرفته از اعتقادات مردم میباشد. هر خدایی که تعداد معبودهای بیشتری داشته باشد، قدرتش بیشتر خواهد بود. ماجرای سریال در عصر مدرن روایت میشود. زمانی که پرستش خدایان در حاشیه قرار دارد و عشق به تکنولوژی و مادیات جای آنها را گرفته اند. "شادو/سایه" یک محکوم سابق است که به تازگی از زندان آزاد شده. او با مردی مرموز به نام "ونزدی/چهارشنبه" آشنا میشود، کسی که چیزهای زیادی دربارهی زندگی و گذشته "شادو" میداند. در حقیقت "ونزدی" یک خدای قدیمی قدرتمند می باشد که درصدد است برای انجام ماموریت خود ارتشی بسازد و شکوه گذشتهی خود را دوباره زنده کند...


"کوئینتین کولدواتر" دانش آموز نابغه ای است که در کالج Brakebills برای یادگیری علوم جادویی ثبت نام کرده است. این کالج به طور سری تحت نظر دانشگاه نیویورک می باشد. در ادامه کوئینتین و دوستانش متوجه می شوند که دنیای تخیلی سحر و جادو که آنها در کودکی راجع به آن خوانده بودند، واقعیت دارد و برای بشریت نیز بسیار خطرناک می باشد...