
داستان فیلم ماجراهای مربوط به یک زن و شوهر را دنبال میکند که پس از یک حادثه غمانگیز دچار افسردگی شدهاند. در حالی که شوهر این خانواده (با بازی کریس اودوود) تصمیم میگیرد تا در تنهایی با وضعیت خود کنار بیاید، خانم خانواده که لیلی نام دارد (با بازی مککارتی) در خانه میماند تا از باغچهای که ساختهاند مراقبت کند. اما مشکل بزرگ مربوط به یک پرنده سار سیاه است که از این باغچه خوشش آمده و تصمیم گرفته لانهاش را در آنجا بسازد...

این فیلم داستان سه مادر را روایت می کند که از قدیم با همدیگر دوست بوده اند. این سه تصمیم می گیرند که بی خبر و به طور ناگهانی به دیدن پسران خود که در نیویورک زندگی می کنند، بروند. آن ها بزودی متوجه می شوند که نه تنها پسرانشان باید زندگی خود را تغییر دهند، بلکه آن ها هم باید زندگی خود را تغییر دهند…


داستان سریال در دهه ۱۹۷۰ میلادی، در شهر نیویورک میگذرد و از تجارت و کسب و کار موسیقی آن زمان پرده بر میدارد که با مصرف متعدد مواد مخدر، سوءاستفادههای جنسی و شخصی و البته دردسرها و مشقتهای دیسکوهای تازه شکل گرفته، همراه شده بود. ریچی فینسترا تهیه کنندهی ضبط و پخش موسیقی، نقش اول داستان است که در هنگام مواجه با بحرانهای سخت و نفسگیر زندگی، تلاش میکند تا با گرفتن تصمیمات درست حیاتی شرکت خود را احیا کند و خوانندگان نسل جدید موسیقی امریکایی را کشف کند. تصمیماتی که زندگی او را برای همیشه تغییر خواهد داد.

در مورد یک مرد بسیار ثروتمند است که دچار سرطان شده و مرگ را پیشروی خود میبیند, از این رو تصمیم میگیرد با استفاده از یک روش پزشکی عجیب و رادیکالی آگاهی های خود را به یک فرد سالم منتقل کند.اما همه چیز به همین سادگی نیست زمانی که شروع به کار میکنند و زمانی که به کشف رمز و راز های منشا بدن میرسند ...