داستان درباره پسربچهای است که میتواند نقاشیهایش را به اشیا زنده تبدیل کند. وقتی بزرگ میشود و خودش را به دنیای واقعی میآورد، با چالشهای زندگی واقعی روبرو میشود.
به دنبال ناپدید شدن خواهرش، زنی سرخپوست که در کار کلاهبرداری است، خواهرزاده خود را از خانه پدربزرگ و مادربزرگ سفیدپوستش میرباید و با او به سوی گردهمایی ایالتی رهسپار میشود تا تنها بازماندگان خانوادهاش را در کنار هم نگه دارد.
دو برادر که در اواخر دهه ۱۹۸۰ از خیابان های متلاشی جنوب غربی دیترویت برخاسته و یکی از تأثیرگذارترین خانواده های جنایتکار را در این کشور به دنیا آوردند.
دو پسر به نامهای «سیلاس» و «جمال» روزی تصمیم میگیرند که یک ماده مخدر جادویی را دود کنند، و این ماده به آن ها کمک می کند که در آزمون ورودی کالج نمره قبولی بگیرند...