

داستان این سریال در سی سال آینده جریان دارد که استعمار فضا و کوچ کردن به یک سیارهی جدید ، دیگر تبدیل به یک واقعیت انکارناپذیر شده است. حال خانواده رابینسون یکی از گروههایی هستند که مورد آزمایش قرار گرفتهاند. این خانواده از میان افراد زیادی انتخاب شدند تا یک زندگی جدید در یک دنیای بهتر و زیباتر را برای خود درست کنند. شرایط همانگونه که به ظاهر دیده میشود راحت نبوده و هنگامی که این مهاجران قصد دارند به خانهی جدید خود بروند ، در میان راه دچار خطرات و مشکلات زیادی میشوند...


سریال درباره ی دختری جوان به نام ماری استوارت (Mary Stuart) ملکه اسکاتلند هست. ماری نوجوان یک ملکه خودکام ، زیبا و احساسی است که تازه به قدرت رسیده. او همراه با ۳ دوست صمیمی خودش به فرانسه فرستاده میشه و برای تضمین اتحاد استراتژیک اسکاتلند ، با فرانسیس پسر جذاب پادشاه فرانسه نامزد میکنه ولی این پایان بازی نیست و داستان به سیاست و دین و برنامه هایی که به احساس و قلب ربطی نداره کشیده میشه...

ميچي "دمي لواتو" به همراه مادرش به کمپ تابستاني آمده اند ، ميچي که در تابستان سال قبل توانسته بود با اجراي زيبايش خود را به شين "جو جوناس" نشان دهد در اين تابستان آنها دوستان نزديکتري به هم شده اند. کمپ راک اين تابستان با ميزباني (برادران جوناس) شين "جو" جيسون "کوين" و نيت "نيک " شکل گرفته و گروه هاي بسيار حرفه اي و بيشتري به کمپ آمده و رقابت تنگاتنگي براي عنوان بهترين گروه صورت گرفته ، ميچي نيز در اين تابستان با آهنگ هاي جديد و زيبايي به کمپ آمده...