

سقف های شیشه ای، رقابت شیرین و خشن لیلا، دختر جوانی که با تلاش خود در زندگی تجاری خود پا به عرصه وجود گذاشته و جم که از یک خانواده معتبر است و به راحتی هر آنچه را که می خواهد بدست می آورد و بسیاری از درها صرفا بخاطر مرد بودنش به راحتی به رویش باز می شوند، بیان میشود. این داستان حول مضامینی همچون انتقام، عشق و رقابت میچرخد.

کوزگون و دیلا بچه های دو تا دوست پلیس هستن که پدر دیلا به پدر کوزگون خیانت میکند و پدر کوزگون بخاطر اون به زندان میافته و کشته میشه و کوزگون و دیلا هم که دوست بودن از هم دور میافتن. کوزگون بعد از سال ها با یک هویت دیگه برای گرفتن انتقام پدرش برمیگردد و دیلا که یک وکیل موفق شده است به او کمک میکند…

برای اینکه "تریک" اهل سیواس و "مونیکای" اهل لتونی بتوانند در یک کشور کار کنند، فوراً باید ازدواج کنند. فقط برای پدر داماد اسماعیل واجب است که یک عروسی بی حرف و حدیث برپا کند. در شهر سیواس شرایط برپایی عروسی سخت می باشد و امکانات اسماعیل هم بسیار کم است. از همین رو کل شهر به کمکش می آیند...