

"لوک کیج" که در محله هارلم نیویورک بزرگ شده و به علت عضویت در باند تبهکاری Rivals بیشتر دوران نوجوانیش را در راه ورود به دارالتادیب و خروج از آن گذرانده است,پس از آنکه از تاثیرات منفی عملکردش بر زندگی اطرافیانش آگاه می شود سعی می کند با حفظ رابطه نزدیک با دوستان خلافکارش زندگی جدیدی را آغاز نماید.اما یکی از دوستان سابقش که Luke را مسئول شکست در زندگی عشقیش می داند با قرار دادن مواد مخدر در آپارتمانش و تماس با پلیس او را روانه زندان می کند.اما تیره روزی های او در زندان پایان نمی یابد بنابراین او برای بهبود شرایطش در دوران حبس در ازای امتیازاتی می پذیرد که به صورت داوطلبانه در آزمایشاتی که هدف آن ایجاد نسل جدیدی از ابرسربازها می باشد شرکت نماید و...

گوردن (کالین کویین) به دو دخترش، اِمی و کیم، می گوید که در حال جدا شدن از مادرشان می باشد. گوردن سعی می کند به دو دختر کوچکش این موضوع را تفهیم کند که جدایی اش از مادر بچه ها به این دلیل هست که تک همسری معنی ندارد و آدمها باید در ارتباطاتتشان آزاد باشند و به یک نفر بسنده نکنند! حال سالها از آن جریان می گذرد و اِمی (اِمی شومر) تبدیل به نویسنده جوانی شده که به اعتقادات پدرش پایبند مانده است. اِمی مشروبات الکلی زیادی مصرف می کند و با افراد زیادی وارد رابطه می شود اما هرگز به رابطه پایبند نمی ماند و سراغ فرد دیگری می رود. با اینحال وی با یک دکتر جذاب به نام آرون (بیل هیدر) آشنا می شود که باعث برهم ریختن معادلات ذهنی اش درباره عشق می شود و...


"والتر اوبراین" یک نابغه کامپیوتر با ضریب هوشی بالاست که توسط واحد امنیت ملی ایالات متحده به کارگرفته میشود تا به همراه اعضای گروه خود این سازمان را در مقابله با تهدیدات پیچیده و خطرناک موجود در دنیای مدرن یاری کند. اما هرچقدر که او و اعضای گروهش در حل مشکلات و تهدیدهای دشوار دنیای فناوری تبحر دارند، در برقراری ارتباط با محیط پیرامون و سایر افراد جامعه دچارمشکل می باشند...