
«آلن فليکس» (آلن) عاشق سينما و طرفدار سرسخت «هامفري بوگارت» است. همسرش، «نانسي» (آنزپک) مدتي است که ترکش کرده و حالا به توصيه ي «شبح بوگارت» (ليسي) مي خواهد علاقه ي دختر ديگري را جلب کند. دوستانش، «ليندا» (کيتن) و «ديک» (رابرتس) نيز سعي مي کنند در اين خصوص به او کمک کنند...

فرانسه ى اشغال شده ، جنگ جهانى دوم. « هرى مورگان » ( بوگارت ) كه در جزيرهى مارتينيك زندگى مى كند ، قايقى تفريحى دارد كه با آن ، مشترى هاى پولدار را براى ماهى گيرى مى برد. دستيار او ، « ادى » ( برنان ) الكلى نه چندان باهوشى است كه خوش قلب ىاش باعث شده همه دوستش داشته باشند. تا اين كه پيدا شدن سر و كله ى دخترى به نام « مرى براونينگ » ( باكال ) معناى جديدى به زندگى « هرى » مى بخشد...

لورد فرانسه ، سال ۱۸۵۸. « برنادت سوبيرو » ( جونز ) ، دختر دهقانزادهاى است كه با اعضاى خانوادهاش در زندان شهر زندگى مىكند. يك روز « برنادت » هنگام جمع كردن هيزم ، « مريم باكره » ( دارنل ) را در غارى مىبيند. « مريم مقدس » از او مىخواهد كه كف غار را بكند تا به آب شفابخش برسد ...