
فیلم از صحنههایی از فیلمبرداری فیلم جان مالکوویچ بودن شروع میشود که در آن «چارلی کافمن» (نیکولاس کیج) افسرده مهلت کمی برای تحویل فیلمنامه اقتباسی دزد ارکیده به شرکت کلمبیا پیکچرز دارد. در مقابل چارلی افسرده برادر دوقلوی سرزنده او، «دونالد»، است که در نظر دارد به تأسی از چارلی شروع به نوشتن فلیمنامه کند.

سال ۱۸۹۵. «الکساندر» (پيرس)، دانشمند، استاد دانشگاه و مخترعي نيويورکي است که به سفر زمان اعتقاد دارد. مرگ نامنتظر و ناغافل نامزدش، او را ترغيب مي کند ماشين زماني بسازد که اميدوار است به کمک آن گذشته را تغيير دهد. اما وقتي نمي تواند در گذشته تغييري به وجود آورد، خود را هشتصد هزار سال به آينده پرتاب مي کند...

هنگامی که دشمنان &#۰۳۹;&#۰۳۹;بوریس&#۰۳۹;&#۰۳۹;، &#۰۳۹;&#۰۳۹;ناتاشا&#۰۳۹;&#۰۳۹; و رهبر &#۰۳۹;&#۰۳۹;بی باک&#۰۳۹;&#۰۳۹; به دنیای واقعی با یک طرح نابکارانه فرار کردند، &#۰۳۹;&#۰۳۹;راکی&#۰۳۹;&#۰۳۹; و &#۰۳۹;&#۰۳۹;بول وینکل&#۰۳۹;&#۰۳۹; همین کار را انجام داده و با یک مامور جوان اف بی آی همراه می شوند تا آن سه را متوقف کنند.