
«نيل پيج» (مارتين)، بازارياب پرکار، قصد دارد براي تعطيلات نزد خانواده اش در شيکاگو برود. او در راه رسيدن به فرودگاه در ترافيک گير مي کند و چمدانش را به اشتباه در يک تاکسي جا مي گذارد. هواپيما تأخير دارد. «نيل» در فرودگاه با مرد چاق و پر سر و صدايي به نام «دل گريفيث» (کندي) آشنا مي شود و به رغم ميل باطني خود با او هم راه مي شود.


"آل باندی" فروشنده کفشهای زنانه ای است که زندگی مصیبت باری دارد. او از کار خود متنفر است. همسر او زنی تنبل و پسرش بسیار بی عرضه است (مخصوصاً در ارتباط برقرار کردن با دختران) و همچنین دختری با عقاید تیره و تار دارد. محوریت سریال بر روی این خانواده و ماجراهای جالب و خنده داری است که برایشان اتفاق می افتد...

یک دانشجو بنام «والتر» تصمیم دارد به یک سفر جاده ای برای ملاقات با دوستش در کالیفورنیا که دختری جذاب است برود. بطور همزمان یک دانشجوی دیگر هم از دانشگاه والتر که دختری بنام «آلیسون» است برای دیدن دوست پسرش به کالیفورنیا می رود. والتر و آلیسون در ابتدا از هم متنفرند، اما در طول سفر ماجراهایی پیش می آید که...