
یک سوپر جاسوس خطرناک به اسم «گابریل» ( تراولتا ) مامور می شود تا یک بودجه مخفی دولتی ۶ میلیارد دلاری را که برای مبارزره با قاچاق مواد مخدر هزینه شده از حسابهای کامپیوتری دولت امریکا برداشته و در اختیار یک سناتور قرار دهد. گابریل عملیات خود را با همکاری دوست دخترش «جنیفر» ( بری ) آغاز کرده و برای انجام این سرقت بسراغ یک هکر ماهر کامپیوتری به اسم «استنلی» ( جکمن ) می رود. استنلی پس از سپری کردن دو سال حبس، تازه از زندان آزاد شده و تا آخر عمر اجازه استفاده از کامپیوتر را ندارد. اکنون او باید در طی فقط ۶۰ ثانیه به این حسابها دست یابد .

سال ۱۹۴۹ ، کابوهاي جوان تکزاسي، «جان گريدي کول» (ديمن) و «ليسي رولينز» (تامس) به اميد يافتن کار و ماجراجويي عازم مکزيک مي شوند. اين دو پيش از اين که به مکزيک برسند و براي يک مزرعه دار ثروتمند (بليدز) به کار بپردازند، جوان اسب دزدي به نام «بلونيز» (بلک) را نيز، با اکراه، تحت حمايت خود مي گيرند. اما در مکزيک دل باختگي «آلخاندور» (کروز) دختر مزرعه دار ثروتمند به «کول» باعث تيره شدن رابطه ي «کول» و «رولينز» مي شود...

«ری لیووی» (کیلمر) مأمور FBI، عهده دار وظیفه ی همکاری با «فرانک کوتل» (شپارد)، مأموری کهنه کار در امور سرخ پوستان در داکوتای جنوبی می شود. او که در ابتدا از اصل و نسب نیمه سرخ پوست خود شرمگین است، آرام آرام و از طریق «مگی ایگل بر» (توسی)، به آیین و رمز و رازهای سرخ پوستان علاقه مند و از مخاصمه جویی های «کوتل» بیزار می شود...

«شلبي» (رابرتس) قرار است عروس «خانواده ي ايتنتن» شود ولي بيماري ديابت دارد و بنابراين بچه دار شدن برايش خطرناک است؛ ضمن آن که مي داند نامزدش، «جکسن لاچري» (مک درمت) بچه مي خواهد. «شلبي» نگران و عصبي است. در حالي که «املين ايتنتن«(فيلد)، مادر شوهر آينده اش، به او اطمينان مي دهد که هيچ اتفاقي نخواهد افتاد...