
جک باور پس از تعطیلی و محکومیت CTU به خاطر شکنجه های وی برای فرار از محکومیت و به دست آوردن آزادی دوباره آمریکا را به مقصدی نامعلوم ترک و شروع به سفر میکند تا در سانگالا به دوست قدیمی خود می پیوندد ولی در این کشور کودتایی در حال اجراست. کودتایی که حتی رئیس جمهور تیلور که به تازگی به این سمت منصوب شده و قصد حمایت از دولت سانگالا را دارد هم از آن بی خبر است. این ماجرا تنها شروعی بر نسل کشی فرمانده جوما (فرمانده کودناچیان) است و …..

«بروس نولان» (کري) خبرنگاري تلويزيوني در يکي از آن روزهاي پر از بدبياري اش، از کوره در مي رود و به خداوند به خاطر آن که روزگارش را چنين پر مصيبت ساخته، گله مي کند. اما در کمال شگفتي خداوند بر او ظاهر مي شود و اين فرصت را در اختيارش گذاشته مي شود که دريابد خداوند چه مسئوليت هاي عظيمي به عهده دارد.

مردي ميلياردر به نام «چارلز مورس» در سفري به آلاسکا از فکر اين که همسرش، «ميکي»(که از او بسيار جوان تر است) و «باب گرين» يک ديگر را دوست دارند، رنج مي برد. تا اين که هواپيماي حامل «چارلز»، «باب» و دستار او «استيون»، در درياچه اي بسيار پرت سقوط مي کند و حالا آنان بايد پاي پياده خود را نجات بدهند...