
«جک اسليتر» (شوارتسنگر)، مأمور ويژه، گروهي از افراد پليس را از اطراف آسمان خراشي دور مي کند و در پشت بام ساختمان با قاتلي به نام «ريپر» (نونان) که پسر کوچک او را گروگان گرفته، درگير مي شود. کمي بعد معلوم مي شود همه ي اين ماجراها در يک فيلم «آرنولد شوارتسنگر» به نام «جک اسليتر ۳» جريان داشته که در سينمايي پرت به نمايش درآمده است...

«کاکران» (کاستنر)، خلبان سابق نيروي هوايي براي گذران تعطيلات به مکزيک مي رود. در آن جا «تيبي مندس» (کويين) قدرتمند و خشن، که يک امپراتوري اختصاصي براي خود به راه انداخته، به گرمي از او استقبال مي کند، چون خود را دوست و مديون او مي داند. با اين همه «کاکران»، و همسر «مندس» به يک ديگر دل مي بندند و با هم فرار مي کنند...

سال ۱۹۲۹. «موسوليني» (استايگر)، «ژنرال گراتسياني» (ريد) را به سمت فرماندار ليبي منصوب مي کند؛ جايي که اعراب باديه نشين تاکنون در برابر استعمار ايتاليا مقاومت کرده اند. ورود «گراتسياني» با حمله اي به رهبري «عمر مختار» (کويين) هم زمان مي شود که در آن به نيروهاي ايتاليايي تلفات و خسارات سنگيني وارد مي شود...