
فرانک یک خلافکار و تبهکار آمریکایی است که تحت تعقیب پلیس بیل الملل قرار دارد. او برای در امان ماندن از دستگیری مرتبا تحت اسامی مختلف به کشورهای متفاوتی سفر می کند تا اینکه در سفر آخر خود با زنی به نام الیس آشنا می شود اما او بی خبر از این است که الیس مامور مخفی اینترپل است.


جان لوتر یک کاراگاه و بازرس ارشد است که در فصل اول در واحد جرایم جدی و در فصل دوم در واحد جرایم جدی و زنجیره ای فعالیت میکند. لوتر هم یک افسر پلیس خاص و هم یک نابغه است او وسواسی و قدرتمند است و گاهی به خاطر از دست دادن کنترل خشونت خود خطرناک میشود لوتر هزینه سنگینی را به خاطر خاص بودنش پرداخته است. او قادر نیست از جنایاتی که بهش نزدیک میشود جداکند. برای لوتر همیشه کارش در اولویت قرار دارد خاص بودنش هم برایش موهبتی است و هم یک نفرین هم برای خود و هم برای کسانی که به او نزدیک اند......

سال ۱۵۸۵. در انگلستان اغلب مردم کاتوليک هستند و ملکه ي پروتستان، «اليزابت» (بلانشت)، با مشکلات بسياري روبه رو است. به خصوص که پادشاه کاتوليک اسپانيا، «فيليپ دوم» مي کوشد تا يک کاتوليک، يعني «مري»، ملکه ي اسکاتلند (مورتن) را که جاي او به قدرت برساند. از طرف ديگر مشاوران «اليزابت» از جمله «ويليام والسينگام» (راش) فشار مي آورند که او هر چه زودتر ازدواج کند...

۲۴ سپتامبر ۱۹۱۴ ارتشهای آلمان بریتانیا و فرانسه در جریان جنگ جهانی اول در بلژیک با هم میجنگیدند. شب کریسمس جنگ را تعطیل میکنند تا دست کم برای چند ساعت کریسمس را جشن بگیرند. در ارتش آلمان یکی از سربازان که سابقه خواندن در اپرا را نیز دارد شروع به خواندن ترانه کریسمس مبارک میکند. صدای خواننده آلمانی را سربازان جبهه های دیگر میشنوند و با پرچمهای سفید به نشانه صلح از خاکریز بالا می آیند و بسوی ارتش آلمان میروند.آنشب سربازان ۳ ارتش در کنار هم شام میخورند و کریسمس را جشن میگیرند ولی هر ۳ فرمانده توافق میکنند که از روز بعد صلح شکسته شود و جنگ را از سر بگیرند...