فیلم داستان عشق میان هنس و مارگیا می باشد. هنس در یک محیط مذهبی با سختگیری های بسیار رو یک پدر بی رحم، بزرگ شده است. او از خانه فرار میکند و مشغول به تحصیل در رشتهی کشاورزی می شود و پس از به اتمام رسیدن جنگ جهانی دوم در یک روستا مهد کودکی را تاسیس می کند و...
یک مرد بیوه با اعلام اینکه خبرهایی برای فرزندانش دارد، آنها را به یک تعطیلات آخر هفته خانوادگی دعوت میکند. او به آنها میگوید که در حال ازدواج با زنی ۳۰ سال از خودش جوان تر است. پس از آن بحث سر تقسیم ارث و میراث بالا میگیرد و...
یک مومیایی که متوجه میشود ممکن است هیچوقت به اندازه ی پدر فرعونش مشهور نشود، تصمیم میگیرد برای افزایش اعتماد به نفس خود بهمراه بهترین دوستش در یک مسابقه ی ویژه شرکت کند.