داستان درباره باستانشناسی است که در حین کاوش در یک یخچال طبیعی، به اشیاء باستانی عجیبی برخورد میکند. شباهت این اشیاء به چیزی که در خواب دیده بود، او را به اعماق یخچال میکشاند تا راز این کشف شگفتانگیز را کشف کند.
کوین برای پیدا کردن سرچشمه رازهای کشف نشده زندگی خود بدون رعایت احتیاط وارد ویتنام میشود، همانطور که او در آنجا سرگردان است سرانجام پی به رازهایی میبرد که او را در معرض خطرات زیادی قرار میدهد و...
دو پروفسور با هم تشکیل تیم میدهند تا گنجینه ای گمشده را پیدا کنند. برای اینکار آنها عازم ماجراجویی میشوند که نتیجه اش سر در آوردن از مکان هایی مانند تبت، دوبی و کشور هند است...
در آغاز دهه ۱۹۹۰ کارشناس و کاوشگر معابد، هو بایی تصمیم گرفت تا از این کار بازنشست شود تا با نامزدش شرلی ازدواج کند. اما دقیقاً قبل از مراسم ازدواج، بایی متوجه میشود که عشق اولش که طبق باورها ۲۰ سال پیش مُرده بود، اکنون زنده و سالم است..