

داستان Deadwood در شهری کوچک در جنوب ایالت داکوتای فعلی در اواخر سال ۱۸۰۰ میلادی روایت می شود. از سراسر امریکا برای یافتن طلا مهاجران بساری کوچ می کنند که با یافتن طلا یک شبه ره صد ساله را بپیمایند. این شهر که در ابتدای تاسیس خود بدون هیچ قانونی اداره می شود و همه کاره ان شخصی است به نام “سورنجن” که صاحب بار و فاح شه خانه ای در “ددوود” می باشد که قانون را از طریق خود اجرا می کند. سورنجن با کاریزمایی شبیه بیل قصاب دارو دسته های نیویورکی شاید جذاب ترین شخصیت “ددوود” باشد .شخصیتی بی رحم اتشین مزاج و گاهی شوخ طبع. و این را بگویم که وجود این شخصیت در این سریال کافی است که شما را به دیدن این سریال ترغیب کند...

«خانم و آقاي ليتل» (ديويس و لوري) تصميم مي گيرند به خاطر پسرشان، «جرج» (ليپنيکي)، بچه اي را به فرزندي قبول کنند. آنان در پرورشگاه به موشي (با صداي فاکس) به نام «استوارت» بر مي خورند که مي تواند حرف بزند، راست راست راه برود، لباس تنش کند و تقريبا هر کاري که يک بچه ي آدم مي کند، انجام دهد....

در سال ۱۷۹۹ بازرس «ایچابود کرین» (جانی دپ) از پلیس نیویورک بر خلاف میلش به شهر کوچکی به اسم اسلیپی هالوو فرستاده می شود تا راز یکسری قتل ها را که در آنجا اتفاق افتاده حل کند. جسد تمام قربانیها در وضعیت بدون سر پیدا شده اند و افراد شهر معتقدند که روح “مرد اسب سوار بدون سر” که سالها قبل در آنجا کشته شده به قصد انتقام افراد شهر را می کشد. کرین اعتقادی به این حرفها ندارد و از پذیرفتن نظریه مرد اسب سوار سرباز می زند و شروع به تحقیقات برای پیدا کردن قاتل می کند. اما پس از روبرو شدن با مرد اسب سوار بدون سر آنرا باور می کند و می کوشد با کمک دختری به اسم «کاترین» (کریستیانا ریچی) و پسر یکی از قربانیان راز این افسانه هولناک را دریابد.