به دنبال ناپدید شدن خواهرش، زنی سرخپوست که در کار کلاهبرداری است، خواهرزاده خود را از خانه پدربزرگ و مادربزرگ سفیدپوستش میرباید و با او به سوی گردهمایی ایالتی رهسپار میشود تا تنها بازماندگان خانوادهاش را در کنار هم نگه دارد.
یک سرخپوست پیر و نوه ۱۶ ساله اش در حال رانندگی به سمت داکوتای جنوبی هستند، در طول راه پدربزرگ برای نوه اش داستان ها و افسانه هایی از سرخپوستان قدیم را تعریف میکند و...