

تصور کنید در میانه های یک روز عادی هستید. سر کار رفتید، در پاساژ مشغول خرید هستید. در خانه خود، ماشین، هواپیما یا هر وسیله نقلیه دیگری نشسته اید ناگهان ۲ درصد از جمعیت مردم جهان از روی زمین ناپدید میشوند. نه بخاطر حادثه ای طبیعی. نه حمله تروریستی. نه کُشتاری و نه چیز دیگری. فقط فضای خالی از انسانهایی باقی میماند که تا لحظاتی پیش وجود داشتند اما حالا دیگر نیستند. از سلبرتی و رهبران سیاسی گرفته تا رهبران دینی، همسایه شما، پدرتان، فرزندتان. هیچکس دلیل آنرا نمیداند. چگونه خود را با شرایط جدید وفق میدهید؟ به چه آدمی تبدیل خواهید شد؟ حالا ۳ سال از آن واقعه Rapture مانند گذشته (در فرهنگ مسیحی اعتقاد بر ایناست که در آخرالزمان گروهی از مردم که معتقد به مسیح هستند ناگهان ناپدید شده و به دیدار خداوند رفته و راهی بهشت میشوند. انسانهای باقی مانده بروی زمین یک سال دچار انواع و اقسام بلایای طبیعی میشوند. پس از یکسال کُفاری که همچنان زنده مانده اند راهی جهنم میگردند. ) مردم شهر "میپل تاون" نیویورک همچنان درگیر آن هستند که بدانند چه بلایی سر عزیزانشان آمده. برخی از آنها خانه و کاشانه خود را رها کرده و به فرقه ای بنام "بازماندگان گناهکار" پیوسته اند. فرقه ای که اعضایش باید روزه سکوت بگیرند، لباسهای سفید بر تن کنند، هنگام حضور در محیط عمومی سیگار بکشند . وظیفه اصلی اعضای گروه یک چیز است: " نظاره کردن مردمانی که عضو گروه نیستند و انتظار برای پایان دنیا! "

مارگارت خمفریز کارمند تامین اجتماعی در انگلستان یک روز با شارلوت کوپر مواجه میشود که مدعی است سالها پیش به استرالیا فرستاده شده و از مارگارت میخواهد که مادرش را در اینجا پیدا کند. پس از اقدام مارگارت، این مادر و دختر به هم میرسند و در کنار هم آرام میگیرند. مارگارت تصمیم میگیرد در مورد نمونههای مشابه تحقیقی انجام دهد و به زودی متوجه میشود که چند دهه قبل طبق توافقی که میان دولت انگلستان و استرالیا انجام شده بود، بچههای بی سرپرست یا بچههایی با خانوادههای مشکل دار از انگلستان اخراج و به استرالیا فرستاده شدهاند. شارلوت تصمیم میگیرد این موضوع را با جدیت بیشتری دنبال کند و...