
پت ورزشکاری نابغه است ، البته به جز زمانهایی که نامزد دیکتاتورش در اطراف است . او در مسابقات قهرمانی گلف در آستانه برنده شدن قرار دارد ، تا اینکه حضور نامزدش او را مضطرب می کند . نامزدش دوست دارد با هم ازدواج کرده و همه چیز را فراموش کنند ، اما پت نمی خواهد به راحتی تسلیم شود ...

در بحبوحه جنگهاى داخلى امريكا .« مايك مكوم » ( فلين ) را ، به رغم شجاعتهايش ، از ارتش شمالى ها بيرون مىاندازند و او هم آرام آرام به كارهاى خلاف روى مىآورد . تا اين كه به نوادا مىرود و پس از راه انداختن قمارخانهاى بزرگ با مردى به نام « استنلى مور » ( بنت ) در معدن نقره ى او شريك مى شود .

"آنتونی جان" بازیگری است که زندگی اش به شدت تحت تاثیر شخصیت هایی که بازی می کند قرار دارد. دلیل جدایی همسرش "بریتا" نیز همین مساله است، اما او هنوز "آنتونی" را دوست داشته و با او کار می کند. وقتی او می پذیرد در "اتلو" بازی کند، با گذشت هر روز ذهن او بیشتر درگیر نقشش می شود و...

«جورج بیلی» که در روز کریسمس قصد خودکشی دارد، توسط یک فرشته نجات داده میشود و آن فرشته به او نشان میدهد كه زندگی اطرافیانش بدون وجود بیلی چقدر بی رمق و یكنواخت میشده است. این طوری است كه در همان روز و شب كریسمس، جورج كه بواسطه مشكلات مالی حاصل از ورشكستگی به فكر خودكشی افتاده است، باردیگر به انسانها دل میبندد و به زندگی بر میگردد...