« ژولى » ( کارون ) ، دختر بی سرپرست ساکن یتیم خانه اى در فرانسه تحت قیمومیت و حمایت مالى مردى خوش گذران ( آستر ) قرار دارد که او را نمى شناسد . اما وقتى به امریکا می رود و دلباخته مرد مىی شود ، راهى جز افشاى واقعیت نمی ماند ....
ماجراهاى زندگى «دزيره كلارى» ( سيمونز ) كه زمانى قرار بود همسر «ناپلئون بوناپارت» ( براندو ) شود، اما ناكام ماند و با «ژنرال برنادوت» ( رنى ) ازدواج كرد و ملكه ى سوئد شد.
« فيليپ فرانسيس كوييگ » ( بوگارت ) ، ناخداى تازهى « ناوشكن كين » بلافاصله پس از شروع كار ، تسلطش را بر افرادش اعمال مىكند و رفتارهايى عصبى از خود نشان مىدهد .