
«فرانک ت. هاپکينز» (مورتنسن)، افسر سواره نظام امريکا، در ملاقاتي در نيويورک، با «عزيز» (الکسي - مال) آشنا مي شود که يکي از دستياران «شيخ رياض» (شريف)، عربي ثروتمند است. «شيخ» صحبت قابليت هاي «هاپکينز» را شنيده و مايل است که او در «اقيانوس آتش» - مسابقه ي اسب دواني سالانه اي که شرکت کنندگانش مسافتي سه هزار مايلي را از عربستان تا عراق مي پيمايند - شرکت کند...

نیروهای سائورون رو به افزایشند و او متحدهای جدیدی بدست آورده است. ارتش سارومان اکنون آماده حمله به آراگورن و مردم روهان هست. از طرفی دیگر یاران حلقه از هم پاشیدهاند و فرودو و سم با امید اندکی که باقی مانده به سمت موردور می روند. متحدان جدیدی به آراگورن، و مری و پیپین پیوستهاند، و آنها باید از روهان دفاع کرده و بر آیزنگارد بتازند. در همین حال سائورون در حال پایهریزی یک حمله بزرگ به گاندور است، و جنگ حلقه در حال آغاز می باشد.

«گوئن کامينگز» (بولاک)، روزنامه نويس نيويورکي که به نوش خواري علاقه ي خاصي دارد، در مراسم عروسي خواهرش (پرکينز)، مست مي کند و ابتدا کيک عروسي را سرنگون مي کند و بعد تر ليموزين بزرگ عروس و داماد را مي دزدد. دادگاه نيز حکم مي دهد که بايد بيست و هشت روز را در يک مرکز بازپروري معتادان بگذارند...

«اميلي برادفورد» (پالترو)، همسر تاجر موفقي به نام «استيون تيلر» (داگلاس)، با هنرمندي به نام «ديويد شاه» (مورتنسن) رابطه برقرار کرده است. «استيون» که از رابطه ي آن دو آگاه است درباره ي گذشته ي «ديويد» تحقيق و از آپارتمان او پنهاني ديدن مي کند و به «ديويد» مي گويد از سابقه ي خلافکاري اش مطلع است، و سپس به او پيشنهاد مي کند در مقابل پانصد هزار دلار «اميلي» را بکشد...