

میدونید، مردم با حق برابر به این دنیا نمیان! میدوریا ایزوکو از وقتی چهار سالش بود مورد آزار و اذیت همکلاسی هایی قرار می گرفت که قدرتهای فوق العاده داشتند. ایزوکو یک مورد نادر بود که بدون هیچ قدرتی به دنیا اومده بود. تمام این اتفاق ها باعث نشد اون از حرکت کردن به سمت چیزی که آرزوش را داشت دست بکشه، تبدیل شدن به یک قهرمان بزرگ دقیقا مثل مردی که همیشه تو زندگی تحسینش می کرد، ممکنه در اوج ناامیدی در اوج گریه و فریاد از نرسیدن... با کمک کسی که همیشه میخواست مثل اون باشه شانسی برای رسیدن به رویاهاش پیداکنه؟


داستان در سال ۲۱۳۸ اتفاق می افتد ، عصری که در آن بازی های واقعیت مجازی در اوج خود هستند. روزی یک بازی آنلاین محبوب به نام ایگدراسیل را تعطیل می کنند اما شخصیت اصلی داستان “مومونگا” تصمیم میگیرد از بازی خارج نشود. مومونگا به عنوان قوی ترین جادوگر به شکل یه اسکلت در می آید. جهان به عوض شدن ادامه می دهد و شخصیت های غیر بازیکن (NPC) ها دارای احساسات می شوند. مومونگا بدون والدین یا دوستی یا موقعیتی در جامعه ، تلاش می کند تا بر جهان تازه ای که بازی بوده چیره شود.


نقطه آغاز داستان، جایی است که ناگهان به خاطر شیوع ویروسی مرموز، تمام انسان های بالای سیزده سال می میرند! حالا فرصت طلایی خون آشام هاست تا از ابهامات بیرون آمده و بر انسان های باقی مانده، یا همان بچه های زیر سیزده سال، حکومت کنند. چهارسال به همین منوال می گذرد تااینکه یوئیچیرو و میکائلا، با چند بچه دیگر، که قبل از این حوادث همگی باهم در یک یتیمخانه زندگی می کردند و خانواده هم محسوب می شدند، تصمیم به فرار از پیش خون آشام ها می گیرند اما…


تو یه زندان تو ژاپن جوتارو کوجوی ۱۷ ساله زندگی می کنه: یه آدم وحشی، مبارز و خلافکار که یه نیروی غیر قابل کنترل تسخیرش کرده! سرتاسر دنیا نیروهای شیطانی در حال بیدار شدنن: “استند”ها، موجودات وحشتناک نامرئی که به حاملاشون قدرتهای بی نظیری می دن.جوجو برای نجات مادرش باید نیروی تاریک وجودش رو مهار کنه و به مصر سفر کنه تا خون آشام صد ساله ای که دنبال خون اعضا خونواده اشه رو شکست بده. ولی این راه رو به این آسونی نمی شه رفت؛ چون دشمنان زیادی قصد دارن در مقابلش ایستادگی کنن .


نبرد بر سر جام مقدس.سال ها پیش سه خاندان بزرگ جادوگری جام مقدس رو به کمک تمام قدرتشون احضار کردن تا به آرزشوهاشون برسن اما این جام تنها یک آرزو رو برآورده می کرد و همین باعث تفرقه بین این سه خاندان شد و جنگ های جام مقدس رو به وجود آورد.در این جنگ ها افرادی توسط جام انتخاب میشن و به اون ها خادمانی داده میشه تا از خودشون دفاع کنن و در نبرد شرکت کرده و به جام برسن و آرزوش خودشون رو برآورده کنند.نبرد چهارم نزدیک هست و اکثر خانواده های جادوگری به دنبال روشی مطمئن برای پیروزی در جنگ هستن تا هرکدوم به آرزوی خودشون برسن.خانواده اینزبرن از کریتسوگو امیای جادوگرکُش برای رسیدن به هدفشون یعنی تکمیل جادوی سوم ” احساس بهشت ” کمک گرفتند.خانواده توهساکا با کلیسا متهد شدند و پیر خاندان ماتو یعنی زوکن نیز دست به هرکاری میزنه تا خودش رو برای نبرد آماده کنه.در این بین افرادی از خانواده های دیگه ای هم به عنوان سَرور انتخاب شدن و وارد این بازی خطرناک میشن که ممکن هست به قیمت جونشون تموم شه…