
چارلی و دان دو دوست قدیمی و صمیمی با هم یک شرکت کوچک بازرگانی را اداره می کنند. همسر دن پس از شش سال طلاق به همراه دو بچه ی دان برمیگردد و سرپرستی از آنها را برای مدتی به او میسپارد حال این دو دوست قدیمی که هیچ تجربه ای در این زمینه نداشته اند و تمام عمرشان را نیز در بی خیالی گذرانده اند بادردسرهای زیادی روبرو می شوند ...


سریال به خانواده های «جی پریچت»، دخترش «کلر» و پسرش «مایکل» که همه در لس آنجلس زندگی می کنند می پردازد. «کلر» مادر خانه داری است که همسر «فیل دانفی» است و سه بچه دارد. جی با «گلوریا»، دختر جوان کلمبیایی ازدواج کرده است و به او کمک می کند تا پسر نونهالش را بزرگ کند. «مایکل» و پارتنرش «کامرون تاکر»، کودکی ویتنامی بنام «لیلی»، را به فرزند خواندگی گرفته اند.

واشينگتن د.ک. خبرنگاري به نام «ريچل آرمسترانگ» (بکينسيل) باعث افشاي هويت يکي از مأموران سيا (فارميگا) مي شود. اما او با پشتيباني سردبيرش (بست) از اعلام نام منبع خود امتناع مي کند و همين خشم داديار ويژه ي فدرال (ديلن) را برمي انگيزد. خيلي زود نيز «ريچل» به زندان فرستاده مي شود تا بهاي کاري را که مي کند دريابد.

مولی و کارل زوج جوان و خوشبختی هستند که بتازگی با هم ازدواج کرده اند و پس از ماه عسل به خانه شان باز می گردند. کارل پس از بازگشت بلافاصله متوجه می شود یکی از دوستان صمیمی اش به اسم رندی دوپری اخیراً شغل، خانه و اتومبیل اش را از دست داده است. کارل بدون اینکه با مولی مشورت کند به رندی پیشنهاد می دهد که موقتاً در خانه آنها اقامت کند...

دختري هجده ساله به نام «مگي پيتن» (لوهان) عاشق شرکت در مسابقات رانندگي است، اما پدرش «ري» (کيتن) که خودش قهرمان سابق رانندگي با اتوموبيل هاي دست دوم است، او را اکيدا از اين کار منع کرده است. «ري» براي خريد هديه ي تولد «مگي»، او را به مرکز فروش اتوموبيل هاي دست دوم مي برد و «مگي» مجذوب يک فولکس واگن درب و داغان مدل ۱۹۶۳ مي شود و آن را مي خرد. خيلي زود روشن مي شود که نام آن فولکس قراضه «هربي» است و قابليت هاي جادويي دارد...

اتفاقاتی که برای فرهاد و دختر و همسرش می افتد، دو کاراگاه پلیس که به هم علاقه دارند، یک مغازه دار آسیایی مهاجرو خانواده اش، یک زن خانه دار و همسرش که دادستان است، یک کارگردان سیاه پوست و همسرش، یک قفل ساز مکزیکی و دختر کوچکش، دو جوان سیاه پوست که کارشان سرقت اتومبیل است، یک زوج میان سال چینی که از قضا آنها نیز مهاجرند و یک پلیس تازه کار و همکاربا سابقه ی نژاد پرست اش ... کسانی که درون زندگی روزمره شهری بی در و پیکر ، بی خبر از هم زندگی می کنند و امکان بسیار ضعیفی وجود دارد که ارتباطی با یکدیگر داشته باشند؛ اما یک تصادف همه چیز را دگرگون می کند و ...