
هنگامی که جیسون هوچبرگِ بیستوچهار ساله برای گذراندنِ آخرِ هفتهی مشاوران به اردوگاهِ محبوبش، پینوِی، میآید، مهمترین دغدغهاش احساسِ ناهمگونی با همکارانِ نوجوانش است. او بیخبر از آن است که یک قاتلِ نقابدار، جان و کتی، صاحبانِ اردوگاه را به قتل رسانده و اکنون در تدارکِ حملهای دیگر است.

لینا کلامر، دختر گم شده کیتی مائورووا و ریچارد مائورووا، زنی است که پس از جعل هویت به عنوان «استر» از کمکاری هیپوفیز رنج میبرد. ریچارد متقاعد میشود که این دختر او نیست، در حالی که کتی با این باور مخالف است که شوهرش از پارانویا و توهم رنج میبرد. لینا سعی میکند آنها را از هم جدا کند و باعث ایجاد مشکلات اساسی برای خانواده میشود. اما این زوج سریعاً به گذشته تاریک و تاریخ قتلآمیز لینا پی بردند و او را تهدید کردند، لینا خشمگین میشود و «اولین قتل» خود را انجام میدهد...