

این مینی سریال داستان شخصی بنام "جیک اپینگ"، معلم دبیرستانی را روایت میکند که به گذشته بازمیگردد تا از ترور "جان اف کندی" در تاریخ ۲۲ نوامبر ۱۹۶۳ جلوگیری کند. اما هدف ماموریت با عاشق شدن "جیک" به کلی تغییر می کند تا جایی او حتی دیگر تمایلی ندارد گذشته را دستکاری کند...

داستان فیلم درباره ی داستان های در هم آمیخته ای است که توسط یک گوینده ی رادیو نقل می شود. داستان اول درباره ی خانواده ای است که در شب کریسمس درمی یابند اتفاقات ترسناکی در خانه شان در حال رخ دادن هست. داستان دوم درباره ی فیلم مستند یک دانشجوی ماجراجو هست که تبدیل به یک کابوس ترسناک برایش می شود. داستان سوم هم درباره ی نبرد سخت بابانوئل با موجودی خبیث می باشد...


داستان در آینده ای نزدیک اتفاق می افتد. زمانی که موجوداتی از سیارهای دیگر به نام وتانها بعد از نابودی محل زندگیشان برای زندگی به زمین می آیند. بین آنها و زمینیها جنگی در میگیرد که طی آن زمین دگرگون شده و به سیارهای جدید مبدل میشود. سیارهای پر از خطر برای تمام ساکنین آن. در این بین عدهای متشکل از زمینیها و بیگانگان متحد شده و شهری میسازند به نام دیفاینس.


داستان ۵ جوان که به تازگی وارد اداره پلیس میشن و قدیمی ها فعلا باهاشون خوب نیستن و هر کدوم وارد یه بخش میشن یکی ارادی ، یکی گشت و … .داستان هر قسمت هم تقریبا از چند تا داستان تشکیل شده هم تو خیابون هم تو اداره و آخرش یه جورایی هر داستان تموم میشه و شخصیت ها داستان هاشون یا بهم میرسه یا نه …