ده داستان مختلف با موضوع مشترک هالووین در این فیلم روایت می شوند. جایی که غول ها، قاتلان، بیگانگان و... باعث ایجاد رعب و وحشت درون مردم می شوند.
در مناطق سرد و زمستانی انگلستان، یک خانه تنها و قدیمی هر سی سال بیدار شده و درخواست یک قربانی می کند...
نیروی پلیس یک شهر دورافتاده در جستجوی قاتلی به شکل بابانوئل است که شهروندان را در شب کریسمس می رباید...
برای «هیدی» که یک دی جی است، هدیه ای فرستاده می شود. یک جعبه موسیقی از طرف اربابان. موسیقی این جعبه، گذشته خشونت بار شهر هیدی یعنی «سلم» را به یاد او می آورد. آیا هیدی دیوانه شده است یا اربابان شهر سلم بازگشته اند تا انتقام خود را بگیرند؟
یک فضانورد روی سیاره‌ای می نشیند که در آن میمون‌هایی شبه انسان ساکن هستند، و با مشت آهنین بر سیاره حکمرانی می کنند.
در سال ۱۷۹۹ بازرس «ایچابود کرین» (جانی دپ) از پلیس نیویورک بر خلاف میلش به شهر کوچکی به اسم اسلیپی هالوو فرستاده می شود تا راز یکسری قتل ها را که در آنجا اتفاق افتاده حل کند. جسد تمام قربانیها در وضعیت بدون سر پیدا شده اند و افراد شهر معتقدند که روح “مرد اسب سوار بدون سر” که سالها قبل در آنجا کشته شده به قصد انتقام افراد شهر را می کشد. کرین اعتقادی به این حرفها ندارد و از پذیرفتن نظریه مرد اسب سوار سرباز می زند و شروع به تحقیقات برای پیدا کردن قاتل می کند. اما پس از روبرو شدن با مرد اسب سوار بدون سر آنرا باور می کند و می کوشد با کمک دختری به اسم «کاترین» (کریستیانا ریچی) و پسر یکی از قربانیان راز این افسانه هولناک را دریابد.
دو پزشک، پروتزهای سینه را اختراع می‌کنند، اما وقتی موفقیت و پول به سراغشان می‌آید، از هم جدا می‌شوند و مسیرهای متفاوتی را دنبال می‌کنند...
«پرزيدنت جيمز ديل» و معتمدش، «جري دانن»، پي مي برند، که ارتشي از بشقاب پرنده هاي مريخي بالاي کره ي زمين در حال پروازند. اما هر کسي نسبت به اين موضوع واکنش متفاوتي نشان مي دهد...
هالیوود، سال ۱۹۵۱. «ادوارد د. وود جونیر» (دپ)، کارگردان فیلم های کم هزینه سعی می کند به هر طریقی فیلمی با شرکت دوستش، «دولورس فولر» (پارکر) بسازد. «وود» با «بلالوگوسی» (لندو)، بازیگر قدیمی فیلم های ترسناک که اینک به مرفین معتاد شده، ملاقات می کند و درصدد ساختن فیلمی با شرکت «لوگوسی»، «دولورس فولر» (پارکر) و یک کشتی گیر سوئدی سنگین وزن به نام «تور جانسون» (استیل) برمی آید.